به آینده خوش آمدید|پیش نمایش عنوان Call of Duty Advanced Warfare
امروز میخواهیم با توجه به اطلاعات موجود از عنوان Call of Duty Advanced Warfare مرروی داشته باشیم بر این محتویات و به بررسی این عنوان بپردازیم.در سال های اخیر کمپانی اکتیویژن این سری اکشن اول شخص را به یک سری تکراری خسته کننده و کلیشه ای تبدیل کرده که در ان هیچ گونه محتویات و نواوری وجود ندارد.داستانی کلیشه ای برای مبارزه با شخصیت بد هر عنوان و در اخر هم به قتل رساندن او ,گیم پلی تکرای که فقط درهر سری اسلحه ها و امکانات شما بروز می شود و شما هیچ گونه خلاقیتی در این بخش نمی بینید اما طبق گفته سازندگان عنوان Call of Duty Advanced Warfare به این روند خاتمه خواهد داد و این سری محبوب را به دوران اوج خواهد رساند.به نظر میرسد که اکتیویژن قصد دارد اینکار را با داستانی زیبا و شخصیت پردازی عالی به همراه استفاده از بازیگران مشهور سینما و به کارگیری یک گیم پلی نواورانه با سلاح های اینده در جهان اینده محقق سازد.و باید امیدوار بود که این عمل باعث احیاء دوباره این سری شود و طبق گفته سازندگان به روند شکست های اخیر این سری پایان دهد.
اگر به یاد داشته باشید این سری در زمان انتشار های خود هر از چند مدتی روند تکراری شدن را در پیش میگرفت برای مثال میتوان یه زمانی اشاره کرد که توجه Call of Duty به انتشار عناوینی با موضوع جنگ جهانی بود.دو نسخه اول بازی بسیار عالی ظاهر شدند و صفحه جدیدی را در دنیای اکشن اول شخص رقم زدند اما بعد از انتشار 3 عنوان با همین موضوع بنظر میرسید که باید فکر نواوری در بازی باشند زیرا که در نسخه سوم این سری ما شاهد موفقیت کمی بودیم.پس اینجا بود که استدیو Infinity Ward دست به کار شد و با ایجاد حال و هوای امروزی در این سری COD MW را منتشر کرد.نتیجه عالی بود و چیزی جز سود برای اکتیوژن و سرگرمی گیمران و منتقدان نبود.اما به مرور دوباره روند تکراری شدن در ین فرانچایز محسوس شد.داستان تکراری گیم پلی تکراری و قابلیت هایی که کم و بیش در هر قسمت اضافه می شد.دیگر طرفداران ان علاقه و اشتیاق قبل برای تمام کردن هر شماره ای که تازه منتشر می شد را نداشتند.Activision باید دست از انتشار عناوینی تکراری فقط و فقط به خاطر سود جمع کردن بردارد.حال به نظر می رسد که سازندگان به فکر احیاء افتاده اند و این دفعه واقعا قصد دارند روند شکست های Call of Duty پایان دهند.در هر صورت تا به حال که اینطور بوده است.
داستان بازی اینبار حدااقل به گفته خود Activision دست خوش تغییرات شده و ما شاهد این هستیم که در اخبار اعلام می کنند که مردم از داستان این شماره لذت خواهند برد و برایشان تازگی دارد.اما بیایید ببینیم واقعا اینطور بوده.تا به این جای کار اطلاعاتی که از داستان به نمایش در امده این است که در سال 2054 در گیری بین گروه های ترورریستی و یک کمپانی ارتشی بسیار قدرتمند که به هیچ یک از کشور ها تعلق ندارد صورت گرفته است که این کمپانی توسط شخصی به نام Jonathan Irons که با اکتینگ و صداپیشگی بازیگر محبوب هالیوود Kevin Spacey اداره می شود.با توجه به تریلر هایی که تاکنون منتشر شده میتوان فهمید که Advanced Warfare دارای داستانی بسیار جدید نیست اما طرز روایت ان و شخصیت پردازی ها در داستان خوب و غنی کار شده است.
Advanced Warfare قرار است در اینده برای پلتفرم های PC, Xbox 360, Playstation 3, Playstation 4, Xbox One منتشر شود.پس با اینکار اکتی انتظارات از بخش گرافیک بازی خود را بالا رده زیرا که تصمیم گرفته این عنوان را برای کنسول های نسل هشتم نیز منتشر کند.تا به اینجا ما شاهد پیشرفت های بسیار شگفت انگیزی در صحنه های سینماتیک و انمیشن های موجود در بازی بوده ایم.لباس و اسلحه ها نیز به خوبی طراحی شده بودند ام اگر بخواهیم صادق باشیم در کل اکتیویژن باید تا انتشار این نسخه گرافیک داخل بازی را بهبود به بخشد و این عنوان را درخور یک کنسول نسل هشتمی طراحی کند.
در زمینه گیم پلی عنوان Call of Duty Advanced Warfare کاملا متفاوت با نسخه های قبلی خود ظاهر شده گرچه در ریشه همان “بزن بکش راه را بازکن تا مرحله تموم بشه” خودمون هست ولی حداقل سلاح ها و قابلیت ها که متفاوت ظاهر شده و با توجه به گفته های سازندگان این عنوان قرار است یک جنگ تمام عیار در اینده نه چندان دور را به نایش به کشاند و Advanced Warfare سلاح های اینده را در زمان حال در اختیار شما میزارد.از این قابلیت ها میتوان به نارنجک های Threat که قابلیت رهگیری دشمن را دارد و یا سلاح های لیزری و لباس مخصوصی که EXO نام دارد اشاره کرد.با فناوری EXO شما قادر خواهید بود که از ارتفاع های بلند بدون هیچ صدمه برروی زمین فرود بیایید و یا سریع تر حرکت کنید.در واقع این امکانات قبلا هم در بازی هایی مانند Crysis به وضوع دیده شده است و واقعا Sledgehammer نیباد این ادعا را داشته باشد که تنها عنوانی است که سلاح های اینده را به ما ارزانی می کند.بسیاری از کاربران نیز این عنوان را تقلیدی از فیلم Elysium می دانند که اگر این فیلم را دیده باشید به ان ها حق می دهید.اما در کل این تجهیزات برای سری Call of Duty جدید است و به دوست داران این سری تجربه جدیدی را ارائه می کند.من شخصا اینده این قسمت را روشن میبینم
کلام اخر
Sledgehammer فشار بسیار زیادی هم از سوی اکتیویژن و هم از سوی منتقدان و طرفداران Call of Duty تحمل می کند.زیرا که تنها امید و شانس بازیابی این عنوان و به اوج رساندن دوباره Call of Duty تنها و تنها Advanced Warfare می باشد.نمایش ها خوبی را از این عنوان شاهد بودیم و اینده روشنی را برای این عنوان تصور میکنم اما تا زمان انتشار باید یر کرد و نتیجه نهایی را دید.
تصاویر جدید از COD: Advanced Warfare منتشر شد
مدتی هست که بازی جدیدی از سری محبوب و پر فروش Call of Duty با عنوان Advanced Warfare معرفی شده است و شاهد اولین تریلر و اطلاعات در رابطه با داستان و امکانات جدید این بازی در روز های گذشته بوده ایم .
به تازگی Activision تعدادی اسکرین شات in-game منتشر شده است که دیدن آن ها خالی از لطف نیست .
*اسکرین شات هایی جدید و با رزولوشن ۴K از COD: Advanced Warfare منتشر شد*
یقینا نمایش های عنوان COD: Advanced Warfare سوپیرایز بزرگی در نمایشگاه نبود و نمایش نسبتا متوسطی از ان را شاهد بودیم .حال سه کنفرانس بزرگ این نمایشگاه به پایان رسیده شاهد انتشار اخبار کمتری از Gamescom هستیم اما همچنان تریلر ها و تصاویر جدیدی از عناوین مختلف منتشر می شود.حال 8 اسکرین شات جدید از عنوان COD: Advanced Warfare با رزولوشن ۴K منتشر شده که می توانید این تصاویر را در ادامه مشاهده کنید.
میبینین چه مدیر خوبی ام
*تصاویر جدیدی از عنوان Battlefield Hardline منتشر شد*
در پست های قبلی وب تمامی تریلر های منتشر شده از عنوان Battlefield Hardline در کنفرانس خبری الکترونیک آرتز را برای شما قرار دادیم.حال چندی پیش چند اسکرین شات جدید از این عنوان پرطرفدار منتشر شدئ که شما را در ادامه دعوت به دیدن آن می کنیم.
عنوان Battlefield Hardline در ۲۱ اکتبر سال ۲۰۱۴ (مصادف با سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳) برای پلتفرم های Xbox One, Xbox 360, PS4, PS3, PC منتشر خواهد شد.
برای بزرگ تر شدن روی اونا کلیلک کن.................
معرفی و بررسی بازی PES 2015
همراه با ویدئویی 15 دقیقه ای از گیم پلی بازی....
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
Akane0151 | ali kane ZOFO
این اخبار بروز خواهد شد ....
همینطور که میدونین سری بازی های شبیه سازی فوتبال ساخت استودیوی بازی سازی Konami هر ساله تحت عنوان Pro Evolution Soccer روانه بازارهای جهانی میشه و طرفداران خاص خودشو داره ، اما طی چند سال اخیر این عنوان در رقابت با یک عنوان مشابه ( FIFA از استودیوی EA ) دچار تنزل شده و حتی این رکود تا جایی پیشرفت که خیلی از طرفدارهای این سری به عنوان رقیب یعنی FIFA نقل مکان کردن...
ولی با تمام این فرازو نشیبهایی که گریبان گیره استودیوی قدیمی konami و عنوان با سابقش یعنی PES شده ،
فوتبال حرفه ای یا Pro Evolution Soccer امسال با شعار "زمین از آن ماست " یا "The Pitch is Ours" وارد رقابت با رقیب دیرینه ی خودش یعنی FIFA شده....
خب طبق آخرین اخبار بعد از نمایشگاه E3 2014 ، کونامی اطلاعاتی در رابطه با نسخه جدید و چند عکس منتشر کرده که در زیر به اونها میپردازیم:
اینبار کونامی سعی کرده هیجان و انعطافپذیری رو به PES برگردونه تا بتونه بار دیگه مثل نسل گذشته یک شبیه سازی فوتبال همراه با هیجان و لذت رو ایجاد کنه...
طبق اطلاعات داده شده از طرف تیم توسعه بازی ، اینبار بیشترین تغییرات در بخش مکانیزم شوت زدن و در مقابل اون دفاع از دروازه توسط دروازه بان صورت گرفته بطوری که کامل واقع گرایانه به نظر برسه....
سه عنصر کلیدی این سری که بیشترین تمرکز روی اون صورت گرفته :
1- هیجان در گل زنی
سیستم شوت زنی جدید بازی به بازیباز این اجازه رو میده تا به هر شکلی که دوست داره به سمت دروازه یا هدف شوت بزنه و همین امر باعث ایجاد صحنه های مهیجی از درگیری بین مهاجمین و دروازه بان ایجاد میکنه.... در اون سمت دروازه بان ها نسبت به شوت ها عکس العملهای مختلفی از خودشون نشون میدن که این نشانگر انیمیشنهای بیشتر و بهتر در بخش دروازه بانی هست.
2- پاس نهایی
بطور خلاصه میشه گفت توسط فیزیک جدید رفتار توپ در پاسهای کوتاه بین بازیکنان طبیعی تر شده و در گیم پلی بازیباز بهتر میتونه توپ رو کنترول کنه.... ( منظور رفع مشکل پاس دادن و کنترول توپ در نسخه قبلی )
3- 1 به 1
آخرین عنصر کلیدی بازی که دوباره بازسازی شده که اینبار شما قادر خواهین بود تا علاوه بر کنترل توپ بهتر در بازی ، در فضاهای خالی با توپ اونطور که در توانایی بازیکن هست مانور بدین و شاهد سیستم دریبلینگ بهتری باشین....
و اما پارامترهای فرعی بازی که من به توضیح کلی و خلاصه از همشون میپردازم....
پارامترهای فرعی بازی که کونامی به اونها اشاره کرده :
Incredible Response Times
Full Pitch AI
Closest Control
Case for Defence
Behavioural Patterns
Poetry in Motion
Bring the Noise
Let There Be Light
PES ID
Balance of Play
Realistic Abilities
خب همینطور که در قبل اشاره کردیم ، فیزیک جدید توپ باعث میشه توپ در موقعیت های مختلف رفتار مناسبی از خودش نشون بده و این امر در بهبود کنترل توپ کمک میکنه... هوش مصنوعی بهتر واقع گرایانه تری رو شاهد هستیم با توجه به قدرت موتور FOX .... در دفاع کردن شما با چندین روش مواجهین و میتونین از هر روشی که دوست دارین برای مقابله با حملات تیم حریف استفاده کنین ، قدرت دفاعی تیم شما بستگی به مدافعان شما و تصمیماتی که شما برای کنترل مدافعین میگیرین داره .... انیمیشنها و سیستمهای رفتاری بازی طبق گفته ی سازنگان از بیش از 1000 بازیکن در دنیا الگو برداری شده و دوباره باز سازی شده و همینطور انیمیشنهای جدیدی مناسب تری رو در این سری شاهد هستیم ( منظور انیمیشن حرکت بازیکنان در موقعیتهای مختلف ) .... اینبار سعی شده جو یک استادیوم واقعی شبیه سازی بشه و به همین دلیل حرکات تماشاچیان طبیعی تر و بیشتر از قبل شده تا حس یک استادیوم واقعی به بازیباز دست بده و همینطور نوپردازی بازی دچار تغییراتی شده تا زمان های مختلف با آب و هوای مختلف رو بهتر نشون بده....
اینبار دوباره شاهد استایل های خاص بازیکنان مشهور در بازی هستیم مثل کریستیانو رونالدو یا مسی ....
و در آخر کنامی به وضعیت های آب و هوایی ، لیگهای جدید و بهبود پیدا کردن مد های محبوب ( Master League and Become A Legend ) اشاره کرد و اینکه بصورت هفتگی برای بازی آپدیت هایی منتشر میشه که قدرت بازیکنان ، ترکیب تمامی تیمهای موجود در بازی بروز رسانی خواهد شد ولی هنوز جزئیات بیشتری رو بیان نکرده....
کونامی جزئیات جدیدی مبنی بر اینکه در این سری مربی برای هر تیم حضور خواهد داشت اشاره کرد و گفت که بعضی ها لایسنس شده یعنی از روی مربیان واقعی شبیه سازی شدن و بعضی ها هم نه... و همینطور گفته در این سری شاهد لیگ های دسته دوم برای لیگ های مطرح مثل ایتالیا ، اسپانیا ، انگلیس و .... برای اولین بار هستیم ولی هنوز در رابطه با تیم های لاسنس شده و لیگهای لاسنس شده چیزی مشخص نیست.....
عکسهای رسمی منتشر شده از بازی :
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
ویدئوی 15 دیقه ای از گیم پلی بازی روی PS4 منتشر شده که میتونین از لینک زیر lمشاهده کنین: * برو ادامه مطلب*
ادامه مطلب
همگی مطمئن هستیم مایکروسافت با همکاری استودیو Black Tusk Studios در حال ساخت یک نسخه جدید از سری بازی های Gears of War برای کنسول نسل هشتمی Xbox One است. اما یک خبر بد برای طرفداران این سری بازی باید بگوییم. بر اساس اطلاعات منتشر شده تا سال ۲۰۱۵ اطلاعات جدیدی از بازی منتشر نخواهد شد و مایکروسافت هیچ برنامه ای برای انتشار اطلاعات جدید از بازی در مدت زمان باقی مانده در سال جاری ندارد.
یکی از مدیران کلیدی یعنی Redmond در حساب شخصی خود در توییتر اعلام کرد اطلاعات جدید و عمده از نسخه جدید بازی Gears of War در سال ۲۰۱۵ منتشر خواهد شد. همچنین ایشان تایید کردند بازی در Tokyo Game Show و VGA سال بعد حضور بزرگی خواهد داشت.
در اخبار گذشته اسپنسر اعلام کرد که نرخ فریم در بازی های ویدئویی برای او از رزولیشن دارای اهمیت بیشتری بوده است. بی شک همه چشم ها به Tokyo Game Show است چرا که همه می خواهند ببینند این شرکت آمریکایی در کشور چین (با توجه به عرضه کنسول Xbox One در اول سپتامبر در چین) چگونه عمل خواهد کرد.
نظر شما چیست؟
سرانجام پس از مدت ها انتظار عنوان The Fighter Within با لیک شدن یک تریلر از گیم پلی بازی،معرفی شد.عنوان “مبارز درون” که از قابلیت دستگاه Kinect بهره می برد،مختص کنسول Xbox One بوده است که در نهایت علاوه بر انتشار یک تریلر ۲ دقیقه و ۲۶ ثانیه ای،اطلاعاتی در خصوص بخش های متعدد این عنوان فایتینگ منتشر شده که در ادامه میتوانید این اطلاعات را مطالعه بفرمایید.
اوایل هفته ی گذشته بود که کمپانی فرانسوی Ubisoft اقدام به ثبت یک دامین در خصوص عنوان The Fighter Within کرد و حتی پس از انتشار یک تصویر از محیط داخلی این بازی توسط سایت گوگل،حال به تازگی یک ویدئو ۲ دقیقه و ۲۶ ثانیه ای در خصوص این عنوان لیک شده که درواقع بیانگر اکثر ویژگی ها و نکات گیم پلی این عنوان فایتینگ که از دستگاه Kinect بهره می برد،می باشد و حال با این اقدام،تعداد عناوینی که در سبک “مبارزه ای” بر روی کنسول Xbox One عرضه خواهند شد،به دو عنوان افزایش یافته است.
پس از لیک شدن یک تریلر از این عنوان مبارزه ای،اطلاعاتی اندک در خصوص این عنوان درحال ساخت منتشر شده که شما در ادامه میتوانید با این اطلاعات همراه شوید:
۱_عنوان The Fighter Within یک بازی مبارزه ای مختص نسل هشتم کنسول خانگی شرکت مایکروسافت بوده که شما را دعوت به مبارزه با دوستان و همراهانتان می کند و این اقدامات با کمک دستگاه Kinect صورت خواهد گرفت که از همان ابتدا به عنوان یک دانش آموخته ی،با سبک و سیاق حرکات این سبک آشنایی لازم را در خصوص بخش مبارزات پیدا خواهید کرد.
۲_با استفاده از سنسور Kinect،میتوانید با اعضای بدن خود،ضرباتی را به حریف وارد کنید.
۳_شما از همان اول بازی،می بایست اقدام به تست دادن در خصوص چگونگی سطح انجام حرکات مبارزه ای بکنید که با استفاده از فن آوری های نوین و نسل بعدی عنوان موردانتظار Fighter Within،انجام این حرکت به صورت واقع گرایانه تری صورت خواهد گرفت.
۴_نسل جدید گرافیک های عنوان های مختص سنسور Kinect،همگی شگفت آور خواهند بود که حتی در عنوان The Fighter Within بازیکنندگان با یک محیط فیزیکی قابل قبول،انیمیشن های بسیار پیشرفته،مبارزاتی منحصر به فرد و رقابتی پرشور و مهیج،مواجه خواهند شد.
“لازم به ذکر است،تریلر این عنوان به زودی بر روی سایت قرار می گیرد”…

جوکر، بله، میدانم که چقدر عاشق و شیفته و دلباخته دارد. خیلی جالب است که برای برخی، محبوبیتی بیش از سوپرقهرمانها دست و پا کرده. شخصیتی شناخته شده که الگویی است برای طراحی “آدم بدهای داستان” محسوب میشود. پس از هر رسانه ای که در باب جوکر منتشر شد، منتقدان بسیاری به بررسی شخصیت این مجرم سادیسمی پرداختند و او را از نمونه های بی بدیلی نه تنها در تاریخ کامیک بوک، بلکه شخصیتهای داستانی معرفی کرده اند.
روال این بخش در سایت گیمفا، توضیح زندگی نامه ی شخصیتهاست و اینکه خصوصیات و نام پدر و کدملی و این حرفها را برای کاربران معرفی کنیم. اما نکته اینجاست که جوکر ( و شاید بتوان گفت تمامی شخصیتهای کامیک بوکی) را نمیتوان با یک زندگینامه ی واضح و مبرهن معرفی کرد؛ لااقل آنطور که شخصیتهای دنیای بازی را میشود. پس تصمیم گرفتیم بیوگرافی جوکر را تبدیل به توضیح در مورد قطعات مختلف زندگی وی از کمیک ها تبدیل کنیم. به دلیل پراکندگی بیش از حد اطلاعات این شخصیت، در این مطلب سعی شده فقط به زندگینامه ی کمیکی جوکر اشاره شود و میخواهیم از پایه ای ترین اطلاعات شروع کنیم و فرضمان هم این است که مخاطب این مطلب، هیچ چیز از جوکر نمیداند( دور از جان البته!). در قسمتهای آینده ی این مقاله سعی میکنیم به شخصیت سینمایی و شخصیت جوکر در بازیهای ویدئویی بپردازیم.
کاور کمیک بسیار موفق The Killing Joke
جوکر؛ یکی از آدم بدهای کامیک بوکی است که در کمیک های DC ظاهر شده است. این شخصیت، توسط جری رابینسون، بیل فینگر و البته باب کین خلق شده است. اولین بار که جوکر به جهانیان معرفی شد، در اولین شماره از کمیک های Batman بود که در بهار ۱۹۴۰ منتشر شد و جوکر به عنوان دشمن اصلی بتمنِ سوپرقهرمان ظاهر شد.کاراکتر جوکر، تا چندی بعد، فقط مختص کامیک بوک ها نماند و تاکنون اورا در فیلم ها، سریالهای تلویزیونی، بازیهای ویدئویی و رسانه های دیگر مکررا ملاقات کرده ایم. اینکه دقیقا چه کسی جوکر را خلق کرده است هنوز معلوم نیست اما طبق آنچه که توضیح داده شده است، جوکر در فرایندی سه نفره خلق شده است و میتوان این کاراکتر را بیشتر از سه نفر نامبرده، مدیون نویسندگی فینگر دانست.رابینسون و کین هر دو کارشان بیشتر در طراحی شخصیت بوده و داستان این کاراکتر توسط فینگر نوشته شده است.
فعلا بر اساس کمیک ها جلو میرویم. طبق آنچه کمیک ها به ما معرفی میکند؛ جوکر شخصیتی به شدت باهوش، به شدت جنایتکار است که به ما به صورت یک روانی با حس شوخ طبعی سادیستی اش معرفی شده است. جوکر، به عنوان الهه ی شوم بتمن، عضوی غیرقابل انکار از بسیاری از داستانهای عمیق و به درد بخور بتمن بوده است. یکی از مثالهایش هم مرگ جیسن تاد یا رابین دوم به دست این موجود خطرناک است. اگر بین تاریخچه ی طویل زندگی جوکر بررسی کنیم میبینیم که در مورد وی، داستانهای مختلفی وجود دارد که اتفاقا همه شان هم داستان واقعی معرفی شده اند، اما معروف ترینشان و احتمالا حقیقت ماجرا این است که جوکر داستان ما، به داخل زباله های شیمیایی سقوط کرده و پوستش به رنگ سفید و موهایش سبز رنگ شده است و البته لبهایش هم قرمز براق درآمده است.
منتقدان، در مواجهه با جوکر همیشه اورا تحسین کرده اند و اورا رقیبی بی نظیر برای بتمن دانسته اند. رابطه ی طولانی و پویای این دو، گاها طرح “یین و یانگ” را یادآوری میکند.
به عنوان یکی از آیکونیک و شناخته شده ترین آدم بدهای تمام عرصه ها، جوکر در راس لیست ۱۰۰ آدم بد تمام دوران مجله Wizard نشسته است. در لیست معروف ۱۰۰ آدم بد کمیک بوکهای IGN جوکر رتبه ی دوم را دارد و در لیست برترین شخصیتهای کامیک بوکی مجله Empire نفر هشتم است. همچنین اورا میتوان نفر پنجم لیست ۲۰۰ کاراکتر برتر کامیک بوک Wizard دید و در لیست ۱۰۰ شخصیت داستانی همین مجله، جوکر نفر نفر ۳۰ ام است.TV Guide هم طبق نقش آفرینی سزار رومرو (اولین بازیگر نقش جوکر) اورا در لیست ۶۰ نفره ی “کثیف ترین آدم بدهای تمام دوران” آورده است.
جوکر، در رسانه های زیادی – چه بصورت زنده و چه انیمشن- به طریق مختلفی دربرابر بتمن قرار گرفته است. در دهه ی شصت که مجموعه ی تلویزیونی Batmanساخته شده، سزار رومرو نقش جوکر را بر عهده داشت. بعد از آن وقتی تیم برتون، تصمیم گرفت فیلم بتمن را بسازد، در سال ۱۹۸۹، جک نیکلسون جوکر را بر پرده ی نقره ای به نمایش گذاشت و پس از سالها هیث لجر، در The Dark Knight 2008 توانست محبوبیت دوچندانی به این کارکتر دهد. به علاوه اینکه مرگ هیث لجر و اهدای اسکار بهترین نقش مکمل مرد در آن سال، باعث هرچه بیشتر دیده شدن نمایش فوق العاده ی لجر روی این شخصیت شد. همچنین قابل ذکر است که مارک همیل، برت اسپاینر و مایکل امرسون نامشان در میان کسانی است که در انیمیشن ها به جای جوکر صحبت کرده اند.
همانطور که اشاره کردیم، معلوم نیست که این موجود دقیقا کار کیست اما به نظر میرسد خلق جوکر، فرایندی سه نفره بوده است. باب کین در سال ۱۹۹۴ در مصاحبه ای گفت که جری رابینسون فقط یک طرح اولیه از جوکر را کشیده است :
“بیل فینگر و من جوکر را خلق کردیم. بیل نویسنده بود. جری رابینسون هم با تعدادی کارت بازی جوکر پیش من آمد. آنجا بود که این شخصیت برایم روشن شد. جوکر شبیه کنراد ویدت بود- میدانید، همان بازیگر فیلم “مردی که میخندد[ محصول سال ۱۹۲۸ بر اساس رمان مشهور ویکتور هوگو].” بیل فینگر که کتابی با تصویری از کنراد ویدت داشت به من گفت : اینم از جوکر!. جری رابینسون تقریبا هیچ کاری با این ماجرا نداشت و تنها کاری که که کرد همان کارت های بازی بود، اما تا وقتی که مرد همه جا گفت که او جوکررا خلق کرده است. ما از آن کارتها فقط در چندتا از شماره های کمیک استفاده کردیم.”
اما جری رابینسون طور دیگری ماجرا را تعریف میکند :
” در اولین دیدارمان، وقتی من نقاشی که کشیده بودم را نشان دادم، بیل گفت که من را یاد کنراد ویدت در فیلم “مردی که میخندد” می اندازد. این اولین اشاره به این فیلم بود. باب کین و بیل فینگر هم میتوانند آنرا طراحی کرده باشند؛ همه ی ما نقشی در آن داشتیم اما طرح اولیه از من بود.بیل فیلمنامه را بر اساس آنچه من گفتم نوشت و بر اساس دید پرسونای من داستان اول شکل گرفت. بیل فیلمنامه را نوشت پس همکار-خالق محسوب میشود و من باب هم کارهای تصویرسازی را انجام دادیم پس باب هم همکار بود نه خالق!”
اولین حضور جوکر در اولین شماره ی کمیکهای بتمن؛ بهار ۱۹۴۰
دوران طلایی
واقعیت این است که قرار بود پس از اولین حضور جوکر در Batman #1 این شخصیت کشته شود. آن اول ها هم آنچنان که ما امروز جوکر را میشناسیم قرار نبود شخصیت عمیقی باشد. در شماره ی اول کمیک بتمن او یک موجود روانی ضدجامعه بود که جنایتهای وحشتناک انجام میداده است. اما اینکه چرا جوکر پس از شماره اول زنده ماند و ادامه داد؟ وقتی ویراستار کمیک، ویتنی السورث، جوکر را دید، انگار از پتانسیل بالای وی با خبر شد و پیشنهاد کرد که این کاراکتر زنده بماند. پس در شماره ی بعدی جوکر از بیمارستان نجات پیدا میکند و خوب میشود اما دوباره توسط تبهکاران درب و داغان میشود. به همین منوال، جوکر در کمیکهای بعدی به شکل های مختلفی دستگیر میشود و فرار میکرد و گاها میمرد! از انواع مرگهای جوکر، سقوط از بلندی یا سوختن در یک ساختمان است که البته به طرز شگفت انگیزی هیچوقت بدنش ریکاوری نشد در شماره های بعد مثل روز اول ظاهر میشد!
از اولین حضور جوکر، همه نوع جنایتی از این موجود دیده شد. هرکاری که فکرش را بکنید انجام داد اگر فکر میکنید برای کارهایش دلیل دارد، بتمن در مورد جنایات جوکر اینطور میگوید :” فقط با عقل خودش جور در میآید”.. در مورد لبخند جوکر هم بگوییم که این لبخند، از اولین حضور وی روی لب های قربانیانش حک میشد و اکنون به یکی از نشانه های جوکر تبدیل شده است.
در Batman 1# او دنیای زیرزمینی و پلیس گاتهام را با گفتن این حرف در رادیو به چالش میکشد :” امروز سه نفر از شهروندان محترم گاتهام را در زمانهای معینی خواهم کشت!”. بتمن و رابین جنایاتش را بررسی میکنند و قربانیان را در حالتی پیدا میکنند که لبخندی بر لبانشان نقش بسته است، لبخندی جوکری. پس از ماجراهایی جوکر، رابین را به تله می اندازد و در حالی که برای کشتنش آماده میشود، بتمن سر میرسد و رابین را آزاد و جوکر را به زندان می اندازد.( داستان اولین کمیکی که اینجا تعریف شد، دوباره در رمان گرافیکی Batman : The Man Who Laughs در سال ۲۰۰۵ بازتعریف شده است.)
دوران نقره ای و برنزی
در دوران نقره ای و پس از تغییراتی که به کاراکتر جوکر داده شد،از وی شخصیت متعادل تری ساخت که جنایات قبلی اش هیچگاه در این مجموعه کمیک ها لحاظ نشد. اما در سال ۱۹۷۳ و پس از چهار سال غیبت، دنیس او دنیل نویسنده و نیل آدامز تصویرگر بار دیگر جوکر را زنده کردند. اوایل کمیک شماره ۲۵۱ بتمن، “پنج راه انتقام جوکر” این قاتل جانی که از مردم را به راحتی آب خوردن قلع و قمع میکند و از نبرد با بتمن مست میشود، دوباره باز میگردد. اونیل، دلیل بازگشتی دوباره به جوکر قدیم را میگوید:
“به آسانی میخواستیم به جایی که شروع شده بود بازگردیم. من به کتابخانه ی DC رفتم و چندین جلد از نسخه های اولیه را خواندم. دنبال حسی بودم که کین و فینگر میخواستند.”
بازگشت دوباره جوکر در شماره ی ۲۵۱ بتمن
استیو انگلهارت نویسنده و مارشال راجرز تصویرگر، وقتی حق نوشتن و کشیدن Detective Comics را از شماره ی ۴۷۱ تا ۴۷۶ داشتند، تحت تاثیر فیلم بتمن ۱۹۸۹ براساس اقتباس از انیمیشنهای سال ۱۹۹۰ المان های دیوانگی جوکر را بیشتر کردند و اورا هرچه بیشتر در جنایتهایش عمیق ساختند. از معروف ترین کمیکها آن دوران “ The Laughing Fish” است که هرچه بیشتر جوکر جنایتکار را وحشیانه به تصویر میکشد.
دهه ی ۷۰ بود که جوکر، سری کمیکی نه قسمتی مخصوص به خودش داشت در در برابر آدم بدها و سوپرقهرمانها می ایستاد. جوکر شخصیت اصلی این ۹ قسمت بود.پس از این،جنایتهای جوکر ادامه یافت شخصیت او بین سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۸۹ بسط داده شد. A Death In The Family و The Killing Joke در سال ۱۹۸۸ جوکر واقعی –به شکلی که امروز میشناسیمش – را ساختند. پس از این بود که DC طرح عظیم ” فاجعه در جهانهای بی نهایت” را به منظور تعریفی دوباره از شخصیتها برای دنیای مدرن آغاز کرد.
دوران پس از فاجعه
در Batman: The Killing Joke محصول ۱۹۸۸ ( که به نظر خیلی ها، از جمله تیم برتون بهترین کمیک بتمن و یکی از بهترین کمیکهای تاریخ است) گذشته ای احتمالی به جوکر اعطا میشود. در این کمیک بسیار باارزش، جوکر به عنوان کمدین شکست خورده ای معرفی میشود برای کمک به همسر باردارش به عضویت ردهود در می آید تا جنایتی مرتکب شود. او وقتی در حال ارتکاب جرم است، با بتمن برخورد میکند و این برخورد باعث میشود تا وی به داخل پس مانده های شیمیایی سقوط کند و رنگش تغییر کند. پس از این ماجرا، مرگ اتفاقی همسرش، باعث دیوانگی اش میشود و جوکر متولد میشود. اما جالب اینجاست که در همین کمیک خودش میگوید که ممکن است گذشته اش اینطوری که تعریف شده نباشد و این احتمال وارد میشود که این داستان هم اشتباه باشد. در ادامه ی این داستان، میبینیم که جوکر به باربارا گوردون شلیک میکند و اورا میرباید تا جیمز گوردون را شکنجه دهد. دلیل کارش این است که ثابت کند، پس از یک روز بد، هرکسی میتواند دیوانه شود. به دلیل اینکه ” Killing Joke” احتمالا از بهترین کمیکهای نوشته شده است و اینکه بتوانید پیدایش کنید زیاد است پایان داستان را تعریف نمیکنیم اما پایان فوق العاده ی این کمیک را به هیچ وجه از دست ندهید.
در طول داستان No Man’s Land که سال ۱۹۹۹ منتشر شد میبینیم که جوکر همسر دوم گوردون، سارا را به قتل میرساند. پس از این واقعه او سعی میکند تا گوردون را گول بزند و در آخر هم این کار را میکند و گوردون به زانوی جوکر شلیک میکند و جوکر اشاره میکند که ممکن است دیگر هرگز نتواند راه برود و میگوید که گوردون با این کار انتقام فلج شدن باربارا را گرفته است.( باربارا در جریان The Killing Joke توسط جوکر فلج شد).
در جریان داستان Emperor Joke که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، میبینیم که جوکر با دزدیدن قدرت Mister Mxyzptlk جهان را به کاریکاتوری مغشوش تبدیل میکند و همه در آن زندانی میشوند، در این دنیای خودساخته ی جوکر، او بتمن را شکنجه میدهد و میکشدش، به این دلیل که در دنیای واقعی بتواند این کار را هر روز با او بکند. یعنی هرروز اورا شکنجه دهد و بکشد. این را هم بگویم که این کمیک از کمیکهای کراس-اور است و سوپرمن هم حضور دارد. سوپرمن وارد داستان میشود و چون قدرتی بی نهایت دارد، جوکر نمیتواند اورا تحت تاثیر قرار دهد. سوپرمن در میابد که جوکر نمیتواند بتمن را از دنیای واقعی محو کند چون جوکر خودش را بعنوان رقیب همیشگی شوالیه ی تاریکی معرفی کرده است و بهمین دلیل نمیتواند کل دنیا را نابود سازد. در آخر این داستان، سوپرمن حافظه ی بتمن ر پاک میکند تا از این وقایع چیزی یادش نماند.
سال ۲۰۰۱ کراس اور دیگری منتشر شد به نام Joker’s Last Laugh که در داستانش میبینیم که دکتر جوکر، به وی این خبر را میدهد که در حال مرگ است و به دلیل بیماریش فنا خواهد شد. جوکر هم که به جای اینکه آدم شود(!) نقشه ای میکشد که آخرین جنایت خود را انجام دهد و بعد بمیرد. نقشه این است که جوکر تصمیم میگیرد با سمی، همه ی یاران وفادار خود را “جوکریزه” کند و همه آنها به ورژنهای جوکری خودشان تبدیل شوند. در ادامه ی داستان، ایالات متحده بر ضد جوکر جنگی را آغاز میکند چرا که او سعی کرده Lex Luthor رییس جمهور را بکشد. Harley Quinn به عنوان پزشک سعی میکند تا “جوکریزه شدگان”را به حالت اولیه شان برگرداند. در ادامه ی آشفته بازار این داستان، رابین توسط کیلرکراک خورده میشود و دیک گریسون جوکر را تا حد مرگ به باد کتک میگیرد. اینجا بتمن به داد جوکر میرسد و نمیگذارد که گریسون جوکر را بکشد.
در ادامه ی داستان، هاش و ریدلر که تصمیم به فروپاشی بتمن گرفته اند، اورا متقاعد میکنند که آخرین قربانی جوکر، تامی الیوت رفیق دوران بچگی بروس است، جیمز گوردن این را به بروس گوشزد میکند که اگر بتمن یک قاتل شود، همه چیز بازی به نفع جوکر تمام میشود و قاعدتا بتمن هم از اجرای این تصمیم خودداری میکند.
در داستان Under The Hood 2005 میبینیم که جیسون تاد به زندگی برمیگردد و از دست بتمن عصبانی است که چرا انتقامش را از جوکر نگرفته است و سعی میکند تا بتمن را مجبور کند که جوکر را بکشد.جوکر هم که از این ماجرا معلوم است کلی ذوق کرده، هیچ علاقه ای به زندگی اش نشان نمیدهد و به دعوای آن دو فقط نگاه میکند! جالب است که در Infinite Crisis 2005 جوکر الکساندر لاتر را به این دلیل که اورا از انجمن مخفی آدم بدها اخراج کرده اند میکشد.
در طول Batman and Son که سال ۲۰۰۶ به بازار کمیک عرضه شد، افسر پلیسی شهادت میدهد که بتمن به صورت جوکر شلیک کرده است و اورا در وضعیت جسمانی بسیار بدی رها کرده است. پس از یک جراحی پلاستیک، در شماره ۶۶۳ بتمن، میبینیم که او بازگشته و سم جدیدی دارد که محصول کار هارلی کویین است. او با استفاده از این سم میخواهد دستیارانش را بکشد و تولدی دیگر به زندگی خود بدهد و در ادامه میبینیم که تولد دوباره ی وی با مرگ هارلی کویین همراه است و پس از این تولد، جوکر با Black Glove پیمانی میبندد تا بتمن را نابود کنند.
ادامه ی داستان جوکر در Batman RIP است که سال ۲۰۰۸ نوشته شد. در این داستان جوکر در تیمارستان آرکام زندانی است و بتمن برای ملاقاتش می اید تا خبری از Black Glove بگیرد. البته که جوکر شرطهای خاص خودش را دارد. در ادامه جوکر دوباره با “کلوپ آدم بدها” متحد میشود تا جنگی را بر علیه بتمن شروع کنند. در این داستان، بتمن این گروه را شکست میدهد و یاران Black Glove توسط پسر بتمن، دامیان کشته میشوند.
پس از مرگ ساختگی بتمن در Final Crisis 2008 جوکر خودش را به شکل یک خبرنگار/کارآگاه انگلیسی به نام ابرسون سکستون معرفی میکند. در این میان، گریسون در حال کار بر روی قتل های زنجیره ای عده ای از اعضای Black Glove است که قاتل دومینویی نام دارد. گریسون پس از پیگیری ماجرا میفهمد که ابرسون همان جوکر است. جوکر دستگیر میشود و رابین فعلی اورا کتک میزند. جوکر وقتی میفهمد که رابین، همان پسر بروس وین، دامیان است، اورا زخمی کرده و فرار میکند. لازم به ذکر است که در ادامه ی این داستان بتمن بازمیگردد و با از بین بردن اعضای Black Glove جوکر دوباره دستگیر شده و به تیمارستان بازگردانده میشود.
داستان جوکر دنیای DC تا سال ۲۰۰۸ از این قرار است. هرجور هم حساب کنیم، از لحاظ کمیکی جوکر هنوز در تیمارستان است و البته اگر ماجراهای انیمیشنها را جداگانه فرض کنیم.
همان طور که گفتیم، در ادامه هایی که برای این مطلب نوشته خواهد شد، به بررسی شخصیت جوکر در فیلم ها و بازیهای ویدئویی میپردازیم.
نژاد برتر، نژاد آلمان ها است و اگر این را نمی فهمی، به تو خواهم فهماند. ما بر جهان برتریت داریم و به سرپرستی فرمانروای زمین، هیتلر، جهان را در آتش می سوزانیم و نسل جدیدی از انسان ها را به وجود می آوریم. هیچ نژادی جز نژاد آلمان ها حق ندارد در زمین زندگی کند. جهان، خرد شدن خود را خواهد دید و نوای مرگ رو خواهد شنید. تو دو راه داری. یا به ما ملحق می شوی یا تکه های بدنت را در کوره های داغ و آتشین پیدا می کنی. سخن هیتلر، سخن الهی است و او پیامبر ما نازی ها است. ما دستور الهی را دریافت کرده ایم و آن، نابودی ملت ها و برپایی جهان بر نژاد آلمانی است. این هدف الهی ما است پس زنده باد هیتلر…
حتما شما هم آوازه های زیادی را از عنوان جدید MachineGames، یعنی Wolfenstein: The New Order شنیده اید. در سال ۲۰۱۰، ساختن این عنوان رسما آغاز گردید که Bethesda Softworks، به عنوان ناشر این عنوان قرار گرفت. این امر باعث شد که انتظارات زیادی از این عنوان برود. سرانجام بعد از تاخیری نسبتا طولانی، این عنوان در ۲۰ ماه مه امسال، منتشر گردید و نقدهای نسبتا مثبتی از این بازی، منتشر گردید. سر انجام این عنوان توانست حداکثر نمره متای خود را بر روی پلتفرم PC، یعنی نمره ی ۸۱، کسب کند. حال به نقد این بازی می پردازیم تا ببینیم که آیا این عنوان ارزش هزینه کردن را دارد یا خیر.
نام: Wolfenstein: The New Order
سازنده: MachineGames
ناشر: Bethesda Softworks
پلتفرم ها: PC، PS3، PS4، Xbox 360، Xbox One
سبک: شوتر، اول شخص
جهان نازی ها
یکی از عواملی که باعث شد این عنوان مورد توجه اکثریت بازیکنان قرار گیرد، داستان بازی است. داستان بازی از نوآوری جالبی برخوردار است و باعث می شود که هر بازیکنی که به داستان بازی اهمیت می دهد، جذب داستان این عنوان نیز شود. داستان بازی به جنگ جهانی دوم بر می گردد اما با اندکی تغییر. تغییر کوچک بازی، این است که این بار، آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پیروز شده است! این شور و هیجان بازیکنان برای اینکه متوجه شوند جهان پس از پیروزی آلمان ها به چه شکل می توانسته است ادامه پیدا کند، بعث شد که داستان بازی از همان اول مورد تمجید همگان قرار گیرد. این دفعه با پیروزی آلمان ها، تکنولوژی پیشرفت چشمگیری کرده است. داستان اصلی بازی، در سال ۱۹۶۰ جریان دارد و یک پیروزی غرورمند و زیبا برای آلمان ها، ترسیم شده است اما به چه قیمت؟ آمریکا پس از اینکه مورد اصابت بمب های اتمی آلمان ها قرار گرفت، تسلیم شد، مسکو در آتش به خاکستر تبدیل شد، گروه ضربت چین به کلی از بین رفت و جهان در برابر آلمان ها، زانو زد. هیچ شخصی جرئت ندارد در برابر آلمان ها کوچکترین مقاومتی نشان دهد به جز یک مرد. یک مرد که کشورش را می پرستد و همچنان با نازی ها مبارزه می کند. شخصی با نام William “B.J.” Blazkowicz. او قصد مقاومت دارد تا عبرتی برای دیگر ملت ها شود و به راستی که با تمام وجودش مبارزه می کند. آلمان ها جهان را تسخیر کردند و مردم را برای لذت می کشند و تنها یک نفر به مقابله ی یک جهان می رود.
داستان بازی از نوآوری جالبی برخوردار است. شما در بازی، قدرت و شکوه آلمان ها را مشاهده می کنید. این بار جهان را در تصرف نازی ها می بینید و پیشرفت هایی که در تکنولوژی ایجاد شده است، کار را برای شما سخت تر می کند که خود به هیجان انگیز کردن هرچه بیشتر داستان، کمک می کند. از همان ابتدایی که بازی را شروع می کنید، صحنه های هیجان انگیز شروع می شوند و شما را به شدت درگیر می کند. داستان بازی هیچ گاه تکراری نمی شود و شما به سختی می توانید پیش بینی کنید که چه اتفاقی قرار است در بازی رخ دهد. یکی دیگر از جالبی ها داستان بازی این است که در ابتدای بازی، شما با یک انتخاب سخت مواجه می شوید که داستان بازی را به کل عوض می کند. این امر باعث می شود که بازی ارزش دوبار تمام کردن را داشته باشد چرا که در هر دفعه، با داستانی متفاوت رو به رو هستید. جذابیت داستانی نیز باعث می شود که شما هیچ گاه از بازی کردن خسته نشوید چرا که وجود قسمت های فرعی داستانی، اطلاعات جالب و جذابی را در اختیار شما قرار می دهد و باعث می شود که داستان بازی، فقط محدود به جنگ با آلمان ها نباشد. وجود داستان های فرعی در قالب ورقه های کاغذ، نامه و صداهای ضبط شده، داستان را مهیج تر می کند و شما را به فکر وا می دارد. یکی از جالب ترین قسمت های این داستان های فرعی، چگونگی پیروزی نازی ها بر کشورهای مختلف دنیا می باشد که واقعا زیبا و جالب در بازی قرار داده شده اند.
در نهایت گفت بازی از داستان بسیار غنی برخوردار است و وجود دو داستان مختلف بر اساس انتخاب شما، باعث می شود شما دوبار بازی را به اتمام برسانید. زیبایی و شکوه پیروزی نازی ها همراه با خرابی هایی که به بار آورده اند نیز، باعث می شود که شما حس کنید که اتفاق های بازی، دقیقا همان چیزهایی است که اگر واقعا نازی ها جنگ را پیروز می شدند، اتفاق می افتاد.
در این بازی جذاب، شخصیت های متفاوتی وجود دارند که داستان را شکل می دهند. شخصیت پردازی جالب و زیبای بازی، یکی از آلمان های مثبت بازی است. رابطه ی اشخاص با یکدیگر، تا حدی قابل قبول است اما به دلیل اینکه شخصیت اصلی بازی اکثر مواقع در ماموریت است، مدت زمان زیادی را با دیگران نمی گذراند. حال نگاهی کوتاه به شخصیت های بازی می اندازیم.
واسه ی دیدن بقیش برو ادامه مطلب........................................ .
ادامه مطلب
نقد و بررسی بازی Max Payne
اگر یک PC جدید خریده اید و حال به دنبال این هستید که بفهمید سیستم جدید شما چه توان و قدرتی در اجرای بازی ها از خود نشان می دهد پس این مقاله مناسب شما است.من در این مقاله به بررسی نه بازی می پردازم که هر کدام در زمینه ای منحصر به فرد به شمار می آیند و می توانند که قدرت PC جدید شما را به چالش بکشند. با ما همراه باشید.
Metro: Last Light
ساخته شده توسط موتور: ۴A Engine
ویژگی منحصر به فرد: جزئیات محیطی
شاید دیگر در این عنوان خبری از صحنه های سینماتیک انفجار بمب های هسته ای نباشد اما پشت محیط گرد و غبار گرفته و آخرالزمانی متروها سطح بسیار خارق العاده ای ازجزئیات و نکات ظریف گرافیکی پنهان شده است.به ندرت میتوان بازی را مشاهده کرد که در ان حتی دکمه های زنگ زده در نیز هر کدام به نوعی متفاوت با هم طراحی و به شما نمایش داده شوند و همین نکات ظریف طراحی هستند که جهان زیر شهر ها و درون تونل های مترو واقع گریانه تر نشان می دهند.
Tomb Raider
ساخته شده توسط موتور: Crystal Dynamics Engine
ویژگی منحصر به فرد: شبیه سازی موها با استفاده از تکنولوژی TressFX
عنوان Tomb Raider در زمان انتشار خود گرافیکی فوق العاده برروی پلتفرم pc را نشان داد و همچنین اولین عنوانی بود که از تکنولوژی شبیه سازی مو کمپانیAMD با نام TressFX بهره می برد.باید در این جا ذکر کنم که اگر بصورت اجمالی به آینده این تکنولوژی نگاه کنیم TressFX پیشرفت های زیادی را ایجاد می کند و مهم ترین آن ها این است که ما دیگر در بازی ها , آدم فضایی کچل نمی بینیم.به این دلیل از کلمه اجمالی استفاده کردم زیراکه به نظر می رسید در بعضی از صحنه ها حرکت موهای لارا از کنترل خارج می شد اما TressFX در اینده نه چندان دور باعث پیشرفت های بسیار خوبی در روند ساخت بازی ها خواهد شد.
Crysis 3
ساخته شده توسط موتور: CryEngine
ویژگی منحصر به فرد: جزییات طراحی شده در چهره شخصیت ها
اگر بخواهید میتوانم تا آن جا که فکرش را هم نمی کنید از سطج جزئیات گرافیکی Crysis 3 برایتان صحبت کنم , از نور پردازی ها و سایه پردازی ها بگیرید تا چمن هایی که بصورت کاملا طبیعی با وزش باد به ارامی حرکت می کنند.اما هیچ کدام از این ویژگی ها قابل مقایسه با سطح جزئیات طراحی شده در چهره شخصیت ها نیست. Psycho همکار شما در لحظات مختلف از بازی احساسات مختلفی را تجربه می کند که این احساسات به خوبی در چهره او موج می زنند.نماهای کلوس اپ از چهره این شخصیت نیز مهر تاییدی بر گفته های من هست.شخصا هرگز تصور نمی کردم که چنین جزئیات ظریفی را در یک بازی ببینیم که Crysis 3 ثابت کرد من اشتباه فکر می کردم.
Battlefield 4
ساخته شده توسط موتور: Frostbite 3
ویژگی منحصر به فرد: تخریب پذیری
به جرئت می توانم بگویم که عنوان Battlefield 4 یکی از برترین عناوین موجود برای پلتفرم PC در ارائه صحنه های سینماتیک و جلوه های ویژه بود اما هیچ کدام از این ها تماشایی تر و جذاب تر از مشاهده صحنه سقوط یک اسمان خراش نیست .البته درست است که اکثریت این اتفاقات از قبل برنامه نویسی شده و اکثرا صحنه های سینماتیک طراحی شده , هستند اما مشاهده صحنه پرت شدن سنگ ها در هوا و گرد و غبار ایجاد شده در فضا , خالی از لطف نیست.فقط مراقب این باشید که هنگام ریزش یک ساختمان تا ان جا که میتوانید ار آن فاصله بگیرید!
Watch Dogs
ساخته شده توسط موتور: Disrupt
ویژگی منحصر به فرد: بهره گیری از تکنولوژی TXAA
اگرچه در زمان انتشار عنوان Watch Dogs نظرات مختلفی راجع به تنظیمات گرافیکی مخفی در این عنوان وجود داشت و گرافیک این عنوان برروی PC مانند تریلر معرفی شده در نمایشگاه E3 سال 2012 نبود اما باز هم این عنوان با اخرین تنظیمات گرافیکی بسیار شگفت انگیز به نظر می رسد. همچنین این عنوان جزو بهترین عناوینی است که از تکنولوژی TXAA بهره می برند. با استفاده از این تکنولوژی عنوان Watch Dogs توانست یک تم و محیطی سینمایی و نئو نوآرانه را در بازی ایجاد کند.اجازه دهید برای دوستانی که با این تکنولوژی اشنایی ندارند به ذکر یک مثال بپردازم.اگر در نکات گرافیکی بازی ها دقت کنید متوجه می شوید که در درصدی از بازی ها قسمت هایی که باید در اشیاء و یا حتی بدن شخصیت ها منحنی باشد بصورت مثلثی شکل در می آید.حال با به کار گیری TXAA این ضعف گرافیکی دیگر نمایان نخواهد شد و همه چیز طبیعی تر به نظر می رسد.
ARMA 3
ساخته شده توسط موتور: Real Virtuality 4
ویژگی منحصر به فرد: عمق دید در مناظر
من میدانم که وجود عمق دید در مناظر بازی ها امری بسیار ساده است و در هر بازی جزو نکات اولیه طراحی است اما در عنوان ARMA 3 توجه خاصی به این ویژگی شده است و به بازی این آزادی را داده که محیط را طبیعی تر و بزرگتر جلوه دهد.عمق دید بالا در ARMA 3 باعث شده است که شما جزئیات بیشتری رادر محیط مشاهده کرده همچنین باعث شده است که در هر صحنه شما وسایل نقلیه نظامی و سربازان بیشتری از فاصله ای نه چندان نزدیک ببینید. ARMA 3اولین شماره در این سری محبوب است که گرافیک بازی زیر سایه گیم پلی پیچیده و واقعی این عنوان قرار نگرفته است.
The Witcher 2: Enhanced Edition
ساخته شده توسط موتور: REDEngine 2
ویژگی منحصر به فرد: استفاده از افکت HDR
بهره گیری از افکت HDR در بازی ها مختص عنوان The Witcher 2: Enhanced Edition نیست ولی روشی که CD Projekt RED برای اجرای این افکت در بازی خود از ان بهره گرفته است این عنوان را متمایز می کند.در حالی که عناوینی مانند rysis 3 and Metro: Last Light برای ارائه یک محیط واقع گرایانه تر با یکدیگر به رقابت می پردازند اما عنوان The Witcher 2 بیشتر به دنبال این است که با استفاده از افکت های گرافیکی مانند HDR محیط و فضایی هنری را به تصویر بکشد.حال این عنوان با چنین ویژگی توانسته جلوه های بصری و گرافیکی با طراوتی را نمیش دهد که باعث می شود هیچ عنوان RPG قابل مقایسه با Witcher 2 نباشد.
X Rebirth
ساخته شده توسط موتور: Reality Engine
ویژگی منحصر به فرد: فضا!
استدیو Egosoft در زمینه انتشار اطلاعات از عناوین در حال ساخت خود بسیار سخت گیر است و کمتر جزئیات بازی های خود را به بیرون منتشر می کند در همین راستا ما از مشخصات دقیق موتور گرافیکی عنوان X Rebirth آگاهی نداریم اما چیزی که به ان یقین دارم این است که X Rebirth پرجزئیات ترین , الهام بخش ترین و دقیق ترین صحنه های محیط فضا را به تصویر خواهد کشید بصورتی که مانند ان را در هیچ عنوان دیگری مشاهده نخواهیم کرد.البته با توجه به نمایش های X Rebirth این عنوان ضعف هایی را در بخش هوش مصنوعی و گرافیک محیط داخلی ایستگاه های فضایی به خود می بیند.حال باید دید که آیا دو عنوان Star Citizen or Elite: Dangerous توان پیشی گرفتن از X Rebirth را دارند یا خیر.
Hitman : Absolution
ساخته شده توسط موتور: Glacier 2
ویژگی منحصر به فرد: جمعیت زیاد NPC ها در هر صحنه
عنوان Hitman : Absolution با الهام گرفتن از بازی قبلی استدیو IO یعنی عنوان Kane & Lynch 2 , روند انتقام مامور ۴۷ را همراه با افکت های بصری زیبا روایت می کند.اما برتر از این صحنه های رنگارنگ جمعیت شلوغی از کارکترهای غیز قابل بازی (NPC) موجود در صحنه های مختلف این عنوان است .جمعیت بسیار زیادی از NPC ها که در هیچ بازی دیگری مانند آن را نخواهید یافت .این ازدحام جمعیت به شما این امکان را می دهد که در میان آن ها مخفی شده ویا حتی از آن ها به عنوان سپر انسانی استفاده کنید.استفاده از این ویژگی یک عنوان شبیه سازی مخفی کاری را به اوج خود میرساند.
به تازگی یک از کاربران وبسایت Reddit تصویری از نقشه عنوان Assassin’s Creed: Unity را منتشر کرده است که شما می توانید ان را در ادامه مشاهده کنید.همچنین این کاربر تصویر این نقشه با نقشه واقعی پاریس در قرن 18 را مقایسه کرده است که با توجه به تصاویر نقشه بازی بسیار شبیه به نقشه واقعی و همچنین بسیار بزرگ است.

ممکنه پرطرفدار شدن فیلم هایی مثل VAMPIRE DIARIES و TWILIGHT استودیو Realemforge روبه به فکر این انداخته باشد
که یک بازی با بسازد که محوریت اون روی یک خون آشام وقابلیت های منحصر به فرد او باشد اما آیا این استودیو موفق شد که قهرمان جدید خود که یک خون آشام هست روبه یک قهرمان محبوب بین گیمرها تبدیل کند یا نه ؟ درادامه با نقاط قوت وضعف بازی dark آشنا میشویم…
داستان:
درشهری که مطابق با نام بازی فضایش سیاه و فاسد است،یک قهرمان جدید پیدا میشود که با ظلم و فساد مبارزه کند،و او کسی نیست جز Eric bane که یک خون آشـام است،همیـن مسئـله است که او را از سـایر قهرمانان بازی مــتمــایز می کـند،هـمانـطـور که گـفـتـه شـد او یک خون اشام است پس منشا حیات و قدرت او خون است، اما ضعف داستان در این است که بسیار گنگ است وخوب روایت نمیشود، ابتـدای بازی Eric را در یک بار میـبــینــیم که دارای حالتــی غیر عادی اســت و فرشــتــه ای را میبــیــنــد که بااو صــحـبـت هایی میـکــنــد، داستان بازی بسیار سطحی و ساده است با این وجود خوب روایت نمیشود.
شخصیت پردازی:
یکی از چـیـز هــایی که در یـک بازی که شـخـصـیــتــش یک خــون اشـام است باید به خوبی انجام گـیـرد شــخصــیـت پردازی اسـت که متاســفانه بازی Dark با تمام انتـظار هایی که ازآن مــیرفـت در ایـن قسمت خوب کار نکرد.دربازی اگر مکیدن خون دشمان نباشد آدم اصلا حس نمیکند که شخصیتی که کنترل میکند یک خون آشام است،قابلیـت هایی که eric دارد بیشتر شبـیه جـادوگر هاسـت، اکثر کارهایی که میکند کارهایی است که منحصر به یک خون آشام نیست.
گرافیک:
همانطور که میدانید این بازی با استفاده از موتور vision engine 8 ساخته شده است،گرافیک بازی حالت کمیک و کارتونی دارد ،این حالت هم طرفداران خاص خودش را دارد. طراحی محیط های بازی خوب و قابل قبول است ،رنگ بندی ها هم مشکـل خاصی ندارند و نـمیـتوان به آن هـا ایراد چندانی گرفت.اما طراحی شخصـیت ها بسیار ضعـیـف است،حرکت های لب اصلا به صحبت ها نمی آید،انیمیشن های شـخـصـیـت هــم اصلا خوب کار نشده و بسیار مصنوعی است،برای مثال هنگام مکـیدن خون دشـمنان فاصله ی بسیار زیادی بین دهان ERIC وبدن آن هاست.
از یک بازی با شخصیت خون اشام انتظار میرود که درگیری ها خونین باشد ولی فقط به هنگام مکیدن خون دشمنان چند قطره خون آن هم به صورت مصنوعی میپاشد.
گیم پلی:
DARK در بخش گیم پلی متوسط عمل کرده است،این بازی اکثر المان های یک بازی اکشن_مخفی کاری را دارد .قابلیت های منحصر به فردی که Eric دارد باعث میشـود کمی روند گیـم پلی بهـتر شود،مثلـا یکی از این قابلیت ها Shadow grip است که توسط آن میتوانید دشمنان را از راه دور از پا در بیاورید دربازی توانایی استفاده ازهــیــچ گونه وسیله و سلـاحی مـمـکن نـیـسـت،شـمــا بــه مــحـض این کــه دیـده شــویــد به احتمال ۹۰ درصد کشته میشوید.یکی از چیزهایی که جالب به نظر میرسد این است که باید مراقب باشیدکه روی چه چیزی پا میــگذاریــد، مثلا پا گذاشتن روی شیشه های خورد شده باعـث ایجاد صـدا میشـود و دشمنی که در نزدیکی است متوجه شما میشود.هوش مصنــوعی بازی هم در سطح متوسطی قرار دارد،گاهی اوقات واقعا رفتار دشمنان احمقانه به نظر می آید ،با این حال سختی لازم برای یک عنوان مخفی کاری را دارد.
یکی از نقاط ضعفی که میتوان به آن اشاره کرد عدم وجود jump در این بازی است، یعنی شما نمیتوانیدبپرید. در یک بازی با این شخصیت نبودن پرش واقعا ضعف به حساب می آید.قابلیت teleport هم که دربازی وجود دارد نمیتواند تمام نیاز های گیمر را برطرف کنتد،طبـیعی نبــودن حرکــات هم باعث میشود بازی به دل گیمر نشیند و پس از مدتی از آن خسته شود.
موسیقی و صدا گذاری:
در این قسمت هم بازی نسبتا ضعیف عمل کرده است،صدا پیشگی شخصیت ها خوب نیست،انیمیشن های صورت با حرفی که میزنند همخوانی ندارد.گاهی اوقات میبیــنیـد یک دشــمــن که تنها اسـت فریــاد میزنــد که دستگیرش کنید . موسیقی بازی ایراد چندانی ندارد و میتواند هیجان یا احساسی که لازم است رامنتقل کند.
نتیجه گیری:
بازی Dark یکی از عنوانی بود که انتظار زیادی از آن میرفت اما نتوانست انتظار ها را برآورده کند…

فرانچایز بسیار موفق Rockstar Games یعنی Grand Theft Auto راه بسیاری را طی کرده البته در هر زمینه از زمینه های گیم پلی،گرافیک،سبک Open-World،سیستم مبارزه و…شما در این مقاله می توانید سیر تکامل این فرانچایز را به روایت تصویر از GTA تا GTA V مشاهده نمایید:
GTA:
GTA II:
GTA III:
GTA Vice City:
GTA San Andreas:
GTA IV:
GTA V:
امیدوارم خوشتان آمده باشد.عنوان GTA V یعنی آخرین نسخه از این سری تا به الان در ۱۷ سپتامبر برای PS3 و Xbox360 عرضه خواهد شد

کارتون لاک پشت های نینجا برای ما بچه های قدیمی تر یک خاطره فراموش نشدنی است. کارتونی که مانند فوتبالیست ها، لوک خوش شانس، پلنگ صورتی، پت و مت و خیلی کارتون های دیگر بسیار خاطره انگیز بود. اکثر این هیجان ها به خاطر شخصیت پردازی عالی این کارتون و خصوصا مبارزات هیجان انگیزش بود.
در صنعت بازی سازی اولین نسخه از این سری بازی ها و لاکپشت های دوست داشتنی شان برای کنسول Sega Mega Drive منتشر شد و به تدریج بر روی پلتفرم های بعدی هم منتشر شد. نسخه های PS2 این بازی بسیار خوب بودند و از آن جا به بعد بود که این سری بازی به دست شرکت های پول پرستی نظیر اکتیویژن سپارده شد و از خالق اصلی اش یعنی Konami دور شد و همین بهانه ای شد تا اکتیویژن که تبحر خاصی را در خراب کردن خاطره ها دارد در تلاش بعدی اش به این لاک پشت های دوست داشتنی هم رحم نکند.
نام: Teenage Mutant Ninja Turtles : Out of the Shadow
ناشر: Activision
سازنده: Red Fly
پلتفرم ها: Pc , Xbox 360 , PS3
سبک: Action-Adventure، اکشن ماجراجویی
همان طور که گفتم Teenage Mutant Ninja Turtles: Return of the Shredder اولین نسخه از این سری بازی ها بود که داستانش ربط هایی هم به سریال کارتونی بازی داشت. در ادامه این بازی روند موفقیت آمیزی را طی کرد تا این که در چند سال اخیر چند قسمت بی کیفیت از آن ساخته شد. شاید آخرین نسخه نسبتا خوب این بازی که برای PS2 و PC منتشر شد همان نسخه ای باشد که بر طبق نسخه سینمایی این انیمیشن ساخته شد. بازی های آخری که UBISOFT از این سری ساخته است چندان دلچسب از آب در نیامده اند اما به هرحال هر چه که هستند از این نسخه ای که Red Fly ساخته است بهتر بوده اند.
داستان:
داستان بازی باز هم به دشمن اصلی لاک پشت ها یعنی Shredder بر می گردد.در ابتدای بازی و طی یک روایت عجیب چند ثانیه ای(!) شما ماجرای استاد Splinter که در ابتدا هاماتو یوشی نام دارد را می فهمید. وی در جوانی عاشق دختری می شود( هنوز تبدیل به موش نشده است) و طی یک داستان فوق العاده کلیشه ای و هندی(!) Shredder که او نامش اروکوساکی است نیز به این دختر علاقه دارد و به همین منظور قصد نابودی اسپلینتر را دارد. به همین منظور با یک نوع ماده اسپلینتر را تبدیل به یک موش می کند و همین جا است که موش قصه ما(!) با لاکپشت ها آشنا می شود و تصمیم می گیرد شاگردانی خوب را تربیت کند.
اما اسپلینتر قبل از این وقایاع این لاک پشت ها را می خرد و در نتیجه این مایع باعث می شود که این لاک پشت ها بزرگ بشوند و اسپلینتر هم تبدیل به یک موش شود. ظاهرا این ماده باعث تغییرات ژنتیکی در موجودات می شود.لاک پشت ها تبدیل به موجوداتی وفادار برای استاد اسپلینتر می شوند و در این بین شما باید مبارزات خود را با فضایی هایی که Shredder هم یکی از آن هاست و نینجاهای او شروع کنید.
فضایی ها که هستند؟
اگر سریال این انیمیشن را دیده باشید متوجه می شوید که شردر یکی از آن هاست. وی یک لباس آهنی به تن کرده است و بدنش حالت ربات گونه ای دارد که کنترلش می کند. فضایی ها موجوداتی دارای دست و پا هستند که حالتی شبیه به مغز دارند.
داستان Out Of The Shadow بسیار کلیشه ای است و البته سناریو خاصی هم ندارد. شما عملا رنگی از داستان در این بازی نخواهید دید و متاسفانه این یک ضعف بزرگ است. OoTS یک عنوان Arcade است و انتظارات گرافیکی از آن بالا نیست ولی برعکس اکثر عناوین هم سبکش برخلاف این عمل کرده است!
در طول بازی شما در انواع محیط ها و در نقش یکی از لاکپشت ها مبارزه می کنید بی آن که بفهمید هدف اصلی، محور اصلی این بازی چیست. در واقع Oots شما را ناخودآگاه وارد دنیایی می کند که در آن گیمرها بدون توجه به داستان بازی پیش می روند. دنیایی که چندان جالب نیست زیرا داستان رکن مهمی در یک بازی است.
اما در مورد لاک پشت ها هم کمی توضیح دهم:
۱٫لئوناردو( Leonardo)
لئو همانی است که رهبر گروه است. لئوناردو فردی است که تابع حرف های استاد اسپلینتر است و مبارز قابلی به حساب می آید. تمرین های سخت لئو باعث شده است که او بتواند رهبر گروه بشود. او بسیار خوب مبارزه می کند و از فنون مختلفی هم استفاده می کند.
از جمله ویژگی های بارز لئو، نقاب آبی رنگش و همچنین دو شمشیری کوچکی است که با خود دارد. همچنین خونسردی وی را می توان از جمله نکات مثبتش دانست.
۲٫ داناتلو(Donatello)
داناتلو یا دانی هوش اصلی گروه است. اکثر تجهیزات لاک پشت ها را او ساخته است و به نوعی آچار فرانسه است. دانی عاقلانه برخورد می کند و شاید بعضا ضعیف تر از سایر اعضای گروه مبارزه کند.
یک چوب بلند سلاح دانی است. او نقابی بنفش بر چشم می زند.
۳٫ مایکل آنجلو(Michel Angelo)
شاید یکی از جذاب ترین بخش های کل سری بازی ها و فیلم های TMNT همین مایکی بامزه باشد که البته نباید از دوبله خوب آن هم گذشت. مایکی بسیار شوخ است و البته مشکلاتی هم برای اعضای گروه به وجود می آورد. او رابطه خوبی با دانی دارد و همجنین با حیوانات مهربان است. مایکل آنجلو از نانچیکو استفاده می کند و نقابی نارنجی بر چهره می زند.
۴٫ رافائل(Raphael)
رافائل بسیار خشن و حساس است. او خوب مبارزه می کند اما اکثرا عصبانی است و خوب فکر نمی کند. راف همواره حمله و مبارزه را بر هر کاری ترجیح می دهد. رافائل دوست دارد بهترین عضو گروه باشد و اکثرا ساز ناسازگاری سر می دهد. وی میخواهد جای لئوناردو را بگیرد ولی همین کم طاقتی اش مانع این کار شده است.
رافائل از یک جفت چنگگ کوچک استفاده می کند و نقابی قرمز به چهره میزند.
گیم پلی:
گیم پلی این بازی بر مبنای مبارزه صرف ساخته شده است و برخلاف نسخه های قبلی از معماها خبری نیست. دیگر جمع آوری سکه در بازی معنایی ندارد که امری ناراحت کننده است. در طول بازی شما با هر یک از لاک پشت ها به صورت پیش فرض مبارزه می کنید اما می توانید با به کار گرفتن D-Pad ها کاراکتر بازی را در هرزمان عوض کنید. هرکاراکتر سلاح و کمبوهای مخصوص خودش را دارد که با توجه به نوع سلاحی که در اختیار دارد می تواند آن ها را به اجرا بگذارد. هرکاراکتر یک قابلیت منحصر به فرد هم دارد که با پیشروی در گیم پلی بازی می توانید از آن ها استفاده کنید. در طول بازی کاراکتر ها میتوانند حرکات خاصی را در محیط انجام دهند. متاسفانه بالا رفتن از دیوار و به طور کلی مسیرهای سخت و پیچیده برای رسیدن به مقصد یکی از ارکان جالب گیم پلی این بازی بود که تقریبا خبری از آن ها نیست. عوامل طبیعی نقش خاصی را در گیم پلی ایفا نمیکنند و اگر طرفدار لاک پشت ها باشید تقریبا اعصابتان خورد خواهد شد زیرا می بینید که اکتیویژن به هیچ عنوان سرمایه گذاری ای برروی این بازی نکرده است. از ویژگی ها و قابلیت هایی که این لاک پشت ها داشتند استفاده نشده است و شما حسرت می خورید که بازی چرا شما را محدود کرده است.
شیوه مبارزات بازی شباهت هایی به Batman Arkham City پیدا کرده است. شما می توانید از سلاح ها و وسایلی که بر روی زمین افتاده استفاده کنید. کمبوهای بازی تنوع زیادی ندارند و پس از کمی بازی با هر لاکپشت تنوع آن برای شما از بین خواهد رفت. شما می توانید با استفاده از سلاح ها، فن ها و حتی بعضا مشت دشمنان را از پیش روی بردارید. ضدفن ها هم در بازی وجود دارند اما بازی ابدا سرعتی که Batman AC دارد را نتوانسته پیاده کند و شما چندان حس خوبی به گیم پلی بازی نخواهید داشت.
بهترین بخش گیم پلی بازی فن هایی است که چهار لاکپشت از آن ها استفاده می کنند که تاحدودی هیجان انگیز است و می تواند برای دفعات اول شما را سر ذوق بیاورد. اما به تدریح همین قابلیت هم از بین می رود و کم کم هیچ لذتی را در گیم پلی بازی نخواهید دید که برای من که از طرفداران سرسخت این لاکپشت ها هستم ابدا لذت بخش نخواهد بود. تنها خوبی آن به جز جذاب بودن این است که دشمن نمی تواند با این فنون مقابله کند!
گرافیک:
ظاهرا Unreal Engine 3 کم کم دارد به موتور منسوخ شده ای تبدیل می شود! اکثر شرکت ها از آن خوب استفاده نمی کنند ولی به هرحال گرافیک این بازی بد نیست ولی کم کم با توجه به این که محیط ها با بی سلیقگی ساخته شده اند تکراری می شود و ابدا حسی نسبتا به آن ندارد. در ابتدا بازی دارای افکت خاصی نیست که عجیب به نظر می رسد. اما بازی تکسچرهای خوب، بافت های با کیفیت و طراحی نسبتا خوب کاراکترها با توجه به جو آرکید بازی از جمله ویژگی های مثبت است که با توجه به رنگ پردازی تکراری بازی گرافیک واقعا توی ذوق میزند. البته کیفیت فنی اش خوب است اما رنگ پردازی بازی ضعیف است و جالب کار نشده است.
انیمیشن ها در بازی خوب کار شده است و این را در حرکت کاراکترها، اجرای کمبوها و فن ها به خوبی می بینید. بازی از نظر گرافیکی مشکل حادی ندارد ولی همین توی ذوق زدن آن ابدا جالب نیست و باعث می شود از ارزش های آن کم شود. همان طور که گفتم برخلاف این که داستان خوبی داشته باشد تمرکزش را بر روی گرافیک بازی گذاشته است.
ظاهرا اکتویژن فراموش کرده است که باید یک گرافیک فوق العاده را برای COD به کار ببرد ولی با این کارهایش دارد به راحتی خاطره ها را از یاد می برد. نظیر کاری که با The Walking Dead و سریال زیبایش کرده است.
صداگذاری و موسیقی:
یک نکته مثبت در این بخش این است که از صداگذارهای انیمیشن استفاده شده است ولی صداگذاری بازی جالب نیست و حتی بعضا یکی دو دقیقه خبری از صدا در بازی نیست که عجیب است. موسیقی ها بد کار نشده است و حداقل قابل تحمل است. به طور کلی بازی حتی در این بخش هم بی نقص نیست و صداگذاری بازی مشکلاتی دارد!
نتیجه گیری:
این نسخه یعنی Out Of The Shadow را باید عنوانی دانست که خاطرات خوب کودکی را از یاد می برد. بهتر است آن را تجربه نکنید زیرا خوب است که همچنان عشق بی و حد اندازه ای به این لاکپشت های دوست داشتنی داشته باشیم.

اولین چیزی که بعد از شنیدن اسم Assassin’s Creed Liberation به ذهنتان می رسد این است که یک شخصیت زن به اسم Aveline de Grandpre قهرمان اصلی داستان است. سپس به این موضوع فکر می کنید خوب اگر یک کاراکتر زن به عنوان قهرمان اصلی داستان انتخاب شده پس ممکن است گیم پلی بازی کمی دچار تغییرات شده باشد، خوب شما درست فکر کردید ! اما در ادامه این متن باید دید تا چه حد این موضوع درست است.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
عنوان: Assassin’s Creed Liberation HD
ناشر: Ubisoft
سازنده: Ubisoft , ubisoft sofia
سبک: اکشن ماجرایی- دنیای باز
پلتفرم ها: PC ، playstation 3 ، Xbox360
پلتفرم تست شده: PC
زمان انتشار: ژانویه ۲۰۱۴
شهری که به دست اسپانیایی ها افتاده و مردم شورش راه انداخته اند، دختری با دو رگه آفریقایی – فرانسوی که ضد برده داری است و علیه نیرو های اسپانیایی مبارزه می کند و از گذشته خود نیز رنج می برد، شخصیت های فرعی جدیدی که یا با شما همکاری می کنند یا ضد شما هستند، همه این عوامل داستانی می توانند به هم کمک کنند تا داستان جذابی را تعریف کنند اما در واقع این طور نیست. دلیلش چیست؟ بازی نسبت به نسخه های قبلی کوتاه است و روایت خوبی نیز ندارد. در ابتدای بازی شخصیت های مهمی وارد داستان می شوند اما در کمال تعجب در روند بازی تاثیر بسیار کمی دارند ولی یک دفعه به اواخر بازی که نزدیک می شوید می بینید که فلان شخصیت ( به دلیل اسپویل داستان اسمی از او نمی برم)! نقش بسیار مهمی را بر عهده می گیرد این در حالی است که شما نیز می دانید که بالاخره این شخصیت خودی نشان می دهد ولی دائم به خودتان می گویید که پس چرا سرو کله او پیدا نمی شود؟! مشکل اینجاست سازندگان باید بهای بیشتری را به این شخصیت ها می دادند تا شما با آنها بیشتر ارتباط بر قرار کرده تا به طرز تفکر و خلق و خوی آنها بیشتر پی ببرید. سازندگان در خط اصلی داستانی بازی انقدر شما را درگیر مبارزه با اسپانیایی ها و دنبال کردن شخصیت های منفی داستان می کنند که شخصیت های مهم تری که در زندگی ” اولین دو گراندپه” Aveline de Grandpre نقش پررنگ تری دارند به فراموشی سپرده می شود. فقط یکی دو تا استثنا وجود دارد، یکی” جرالد” که دوست ” اولین ” می باشد و در طول بازی دائما با او برخورد خواهید داشت و دیگری “آگاته” مرشد ” اولین” که وضعیت او نیز نسبتا خوب است. البته بخش داستانی بازی ایرادات دیگری هم دارد. یکی اینکه شخصیت پردازی بازی واقعا ضعیف است به خصوص خود “اولین” که از لحاظ چهره پردازی اصلاخوب نیست و قیافه او نیز تقریبا همیشه یک شکل است و دلیلش انیمیشن بد چهره هاست . من هیچ حسی نسبت به این شخصیت نداشتم. البته بقیه شخصیت ها نیز همین وضعیت را دارند فقط صداپیشه های آنهاست که کمی روح به کالبد شخصیت ها تزریق کرده است. ایراد بعدی کارگردانی صحنه های سینمایی بازی است که به هیچ عنوان خوب کار نشده است و حتی در بعضی از ماموریت های جانبی بازی چنان اتفاقات بی سرو تهی می افتد که شما لحظه ای هاج و واج می مانید که الان چی شد؟!

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
گیم پلی بازی دچار تغییرات جزیی شده است. اولین نکته ای که متوجه خواهید شد اهمیت لباس های شماست. در بازی سه نوع لباس وجود دارد که هر کدام مزیت ها و محدودیت های خودشان را دارند. شما در مکان هایی به نام dressing chamber می توانید نوع لباستان را عوض کنید که البته بعضی وقت ها با شما فاصله نسبتا زیادی دارند. اولین لباس، لباس خانم است. مزیت های این لباس این است که هم گشتی ها و سربازان به شما اصلا شک نمی کنند و هم اینکه با باج دادن به نگهبانان می توانید به مکان هایی بروید که شدیدا تحت مراقبت است. ولی خط سلامتی شما در این لباس بسیار کم است به علاوه به هیچ عنوان نمی توانید از در و دیوار بالا بروید همچنین سلاح های شما بسیار محدود است. لباس بعدی درست مثل لباس برده هاست. در این لباس شما آزادانه می توانید حرکت کنید و سلاح های بیشتری نیز در اختیار دارید اما کافی است از یک دیوار بالا رفته تا پوستر های شما در هم جای شهر پخش بشود! به شخصه فکر می کنم اگر سازندگان محدودیت بهتر و منطقی تری را جایگزین پوسترها کرده بودند خیلی بهتر بود. لباس بعدی هم که همان لباس اساسین است که نیازی به توضیح مزیت هایش ندارد ولی همه نگهبانان شهر به محض اینکه شما را ببینند علامت مثلث زرد رنگ بالای سرشان پیدا می شود! ( بسیار شبیه AC 1 ) همانطور که متوجه شدید در ظاهر قابلیت تغییر لباس خوب از در آمده است اما در باطن تمام این ها از قابلیت های نسخه های قبلی به این بازی آورده شده و فقط کمی ظاهرشان عوض شده. متاسفانه بعضی از قابلیت هایی که در نسخه های قبلی ضعف به حساب می آمدند ( مانند شک کردن دائمی نگهبانان) دوباره به این نسخه برگشته اند، به نظرم این بخش می توانست خیلی بهتر باشد. اما با این حال تنوع نسبتا خوبی در گیم پلی ایجاد کرده است و بهتر از هیچی است. ولی ای کاش در ماموریت های اصلی نوع انتخاب لباس با خودمان بود. چون باعث می شد ماموریت های بازی را به دلخواه خود پیش ببریم.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
یکی از قابلیت های دیگر بازی سیستم تجارت است. به این صورت که شما می توانید کالاهایی را خریداری کرده و سپس با کشتی هایتان آنها را به بنادر شهر های مختلف فرستاده تا محصولات شما را بفروشند. اما واقعا هدف از این کار چیست؟ خوب شما جواب می دهید پول در آوردن! اما هیچ انگیزه ای برای کسب پول ندارید! چرا؟ یک کلام: بازی آسان است! یا اگر بخواهم دقیق تر بگویم بازی شما را ترغیب نمی کند که سلاح جدید بخرید یا میزان حمل مهمات هایتان را افزایش دهید. چون درجه سختی بازی از اول تا پایان بازی یک شکل است. اما در AC4: black flag دیدید که چقدر میزان ارتقا کشتی و شخصیت اصلی اهمیت زیادی دارد. در بازی نیز قابلیت شکار کردن وجود ندارد که بتوانید با پوست آنها خودتان را ارتقا بدهید. یکی دو تا حیوان وحشی نیز در بازی بیشتر وجود ندارد که کشتن آنها مساویست با دکمه زنی های بسیار افتضاح!

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
در بازی سه مکان اصلی مختلف وجود داردnew Orleans که بزرگترین آنهاست ( البته نسبت به نسخه های قبلی شهر کوچکی است) و شبیه فضای شهری بوستون است. دو مکان دیگری بیشتر فضای جنگلی دارند. هر کدام از این سه مکان ماموریت های جانبی مختلفی دارند که درست مثل نسخه های قبلی است ، مثل مسابقه دادن و یا کشتن اشخاصی که رقیبان کاری شما هستند. البته نکته مثبتی که در ماموریت های جانبی وجود دارد این است که هر کدام از لباس ها ماموریت جانبی خودشان را دارند. آیتم هایی هم در گوشه کنار این مکان ها برای گشت زنی بیشتر گذاشته شده است که متاسفانه در جاهایی هست که به راحتی می توانید آنها را پیدا کنید. ( باز هم رجوع کنید به AC4: black flag که چقدر آیتم در بازی وجود داشت و پیداکردنشان نه سخت بود نه آسان، در حقیقت لذت بخش بود)!
سلاح های شما نیز به جز یک مورد تغییر خاصی نکرده است. جدید ترین سلاح شما یک شلاق است که می توانید دشمنان را به طرف خود کشیده تا با یک ضربه دخلشان را بیاورید همچنین می توانید با این شلاق به مکان های صعب العبور برسید که این عمل به خاطر انیمیشن های بد و غیر واقعی خوب از آب در نیامده است. در کل این سلاح جذابیت Rope dart را ندارد.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
قبل از انتشار بازی عکس هایی از مقایسه HD و نسخه ویتا منتشر شده بود و باید گفت که سازندگان بازی به وعده های خود عمل کرده اند. هر چند همچنان شاهد باگ های متنوع هستیم که چندان عجیب نیست ولی جدای از باگ ها گرافیک بازی واقعا خوب است هر چند به خوبی نسخه سوم و یا چهارم نیست اما حداقل انتظارات شما را برآورده می کند. نور پردازی خیلی خوب کار شده و رنگ ها و بافت ها زنده تر و طبیعی تر کار شده است. در بازی سیستم آب و هوایی ثابتی می بینیم، فقط در اواخر بازی به دلیل تغییر لوکیشن ها شاهد هوای برفی نیز خواهیم بود که البته باز هم باید تکرار کنم که به زیبایی نسخه سوم کار نشده است. موسیقی بازی نیز خوب کار شده است، هر محیطی موسیقی مخصوص خودش را دارد که به خوبی فضای آن محیط را به گیمر منتقل می کند اما تکرار نسبتا دائمی آن کمی از ارزش این بخش کاسته است. در مورد صدا پیشه های بازی پیش تر توضیح داده شد. صداگزاری های محیط بازی نیز نمره قابل قبولی می گیرد.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
شاید فکر می کنید کمی در مورد این بازی سخت گیری کرده ام و این بازی در اصل برای یک کنسول دستی ساخته شده است، اما شما قبول ندارید که ویتا کنسول دستی قوی هست؟ سخت افزار این کنسول خیلی به کنسول خانگی PS3 نزدیک است. اما این نسخه از این سری یک بازی واقعا جمع و جور و کم حجم است و هیچ نکته جدیدی در این بازی پیدا نمی شود. گیم پلی مثل نسخه های قبل است فقط کمی ظاهرش عوض شده است. ” آزادی” در کل بازی ای است بین متوسط تا خوب! در این روز ها که قحطی بازی است و احتمالا شما دوستان نیز حوصله تان شدیدا سر رفته این بازی می تواند تا حدودی شما را سرگرم کند ولی اگر هم نتوانستید این بازی را تهیه کنید هیچ اشکالی ندارد، چیزی را از دست نداده اید!

نظرتان در مورد عیار ها چیست؟! به نظرتان یک عیار چه ویژگی هایی دارد؟! سریع بودن، شبح وار بودن، فضول بودن، وجدان نداشتن! خوب راستش را بخواهید این ها ویژگی های خوبی برای یک عیار حرفه ای به نظر می رسند. ولی عیاری که ما از او حرف می زنیم ممکن است بعضی از این ویژگی ها را داشته باشد، ولی برای او اتفاقاتی می افتد که مجبور است از تمام توانایی هایش نه فقط برای دزدی و کسب ثروت بلکه باید برای پی بردن به سرنوشت خودش و دیگران نیز استفاده کند و این مهمترین هدف او خواهد بود.

Thief
نام بازی: Thief
ناشر: Square Enix
سازنده: Nixxes Software, Eidos Montreal
پلتفرم ها: PC,Xbox360, Xbox ONE, Playstation 3, Playstaion 4
سبک: اکشن – مخفی کاری
تاریخ انتشار: فبریه ۲۰۱۴
پلفترم تست شده: PC
به طور کلی داستان عیار(Thief) یک داستان نسبتا کلیشه ای را تعریف می کند. البته به این معنی نیست که با داستان خیلی بدی روبرو هستیم. ولی هر اتفاقی را می توانید از قبل حدس بزنید و سرنوشت شخصیت ها و پایان بازی را از قبل می دانید! گرت (Garret) ضد قهرمان داستان ما طبق معمول مشغول دزدی است که ناگهان با دختری به نام ارین (Erin) بر می خورد- ارین نیز یک عیار است- که ظاهرا از قبل با هم آشنایی داشته اند. در همان ابتدای بازی متوجه می شویم این دو نفر نمی توانند گروه خوبی باشند و هر دو در نقطه مقابل هم قرار دارند. گرت دائما به ارین امر و نهی می کند اما ارین جوان تر است و کله شق تر! و دائما به گرت می گوید که من می توانم از خودم مراقبت کنم. گفتگو های این دو در ابتدای بازی در نوع خود جالب است و به خوبی به شخصیت های این دو نفر آشنا می شوید. موضوع جالب اینجاست که رابطه ی این دو مثل دوبرادر وخواهر است تا دو عاشق و این موضوع به رابطه ی این دو شخصیت کمک خوبی کرده است. کمی بعد چندین اتفاق با هم می افتاد که محوریت اصلی داستان را تشکیل می دهند. یکی اینکه به وجود یک سنگ باستانی پی می برید که تمام بدبختی های مردم شهر و ماجراهایی که در طول بازی خواهید دید از آن ناشی می شود، دوم اینکه شما بیهوش می شوید و تمام حوادث آن شب را فراموش می کنید و اصلا به یاد نمی آورید که چه اتفاقی برای ارین افتاد و در نهایت نیز با یکی از شخصیت منفی داستان آشنا می شوید که همه جا به دنبالتان است. سازندگان بازی خیلی سعی داشته اند از همان ابتدا انگیزه ی کافی برای ادامه بازی در شما ایجاد می کنند ولی همانطور که قبلا هم گفتم داستان بازی بسیار قابل پیش بینی است و دقیقا شخصیت ها در جایی خودشان را نشان می دهند که شما حدس می زدید ، اما داستان بازی انگیزه کافی برای ادامه بازی نخواهد بود. در کل نمی توان داستان بازی چندان درگیر کننده دانست و اصلا اهمیتی نخواهید داد در پایان چه اتفاقی برای شخصیت های بازی خواهد افتاد. کارگردانی ضعیف میان پرده ها را نیز فراموش نکنید!

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
اما می رسیم به گیم پلی بازی که صحبت در مورد آن زیاد است. گیم پلی بازی کاملا بر اساس کار های یک عیار شکل گرفته است. خوب اول از همه باید به شما بگویم که بهترین دوست شما تاریکی است. گرت می تواند تقریبا هر منبع نوری را خاموش کند . نکته بعدی اینکه درست مانند یک عیار باید اول تصمیم بگیرید که چه مسیری را باید انتخاب کنید و باید گفت که سازندگان در این زمینه خوب عمل کرده اند. هر مسیری مزیت ها و محدودیت های خودش را دارد. ممکن است پا در مسیری بگذارید که پر از تله است اما در عوض با نگهبان های کمتری مواجه خواهید شد و یا درست از جایی سر در بیاورید که پر از نگهبان است. خوشبختانه طراحی مراحل و البته قابلیت های گرت به نوعی است که می توانید از قبل مسیر مورد نظر را بررسی کند. اما نکته جالب اینجاست که شما باید با تصمیمی که گرفته اید کنار بیایید، ممکن است در آن مسیر با آیتم های مخفی و یا اتاق های مخفی بربخورید. این نکته مثبتی برای بازی به حساب میاید و ارزش تکرار بازی را تا حدودی بالا می برد. صحبت از تله و آیتم شد، شما در بازی قابلیت با نام تمرکز یا همان فوکوس دارید، این قابلیت به شما کمک می کند که بتوانید رد مسیر تله ها و یا آیتم های با ارزش را پیدا کنید البته فراموش نکنید که این قابلیت را می توان ارتقا داد که در مبارزات و انجام کار های مخفی کاری تاثیر دارد هر چند بسیار کم! و اما سلاح های شما، سلاح ها شما فقط یک کمان و یک چماق می باشد. اما نگران نباشید! تیر های متنوعی برای کمان شما در نظر گرفته شده است. تیرهایی برای کشتن نگهبانان، تیری حاوی آب برای خاموش کردن مشعل و همچنین تیری که به طناب مجهز است و رسیدن به مکان های بالاتر مورد استفاده قرار می گیرد. نکته مثبت دیگر نحوه طراحی تیر های این کمان است، تیر ها فقط برای کشتن نیستند بلکه برای رسیدن هر چه بهتر به اهدافتان طراحی شده است. نحوه بازی کردن شما نیز به خودتان بستگی دارد ولی شخصا به شما توصیه می کنم راه مخفی کاری را در بازی در پیش بگیرید و در سکوت همه کارهایتان را انجام بدهید، اینطوری هم لذت بیشتری خواهید برد وهم اینکه گرت چندان در مبارزات رودررو و نزدیک قوی نیست! یعنی افتضاح است!

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
نوبتی هم باشد نوبت نکات منفی بازی است که متاسفانه تا حدود زیادی از ارزش بازی کاسته است. اول از همه می رسیم به هوش مصنوعی دشمنان، البته نه این که نمره بسیاری بدی در این بخش بگیرد، نگهبانان با هر صدایی مشکوک می شوند، جسد هر حیوان و انسانی را که ببینند فورا به دنبال شما می گردند، اما مشکلاتی هم دارند مانند کور بودن بیش از حد آنها! حتی بعضی وقت ها در روشنایی نیز از کنار شما عبور می کنند اما متوجه شما نمی شوند. البته ایراد دیگری که از هوش مصنوعی می توان گرفت این است که آنها متوجه غیاب نگهبانان دیگر نمی شوند. متاسفانه تنها کاری برای حواس پرت کردن دشمنان می توانید انجام بدهید این است که یک شئ ای را به اطراف پرتاب کنید. گرت سوت زدن و یا حتی سکه پرتاپ کردن هم بلد نیست! شما فقط می توانید یک عدد شی با خودتان حمل کنید و وقتی هم که به یک شی دیگر لازم دارید، از محل مورد نظر به یک نحوی دور شده و دیگر لازمتان نمی شود. یک نکته منفی دیگر این است بازی تمام ویژگی هایش همان اوایل بازی رو می کند و اواخر بازی حس اینکه بازی تکراری شده است به شما دست خواهد داد. فقط مراحل هستند که تغییر می کند و باز هم باید با همان روش هایی که مراحل اول را سپری کردید جلو بروید. نکته منفی دیگر که تاثیر بسیاری بدی بر روی بازی گذاشته است طراحی خود شهر است. اول از همه اینکه باید برای رسیدن به ماوریت هایتان (چه اصلی و چه فرعی) مسیر طولانی ای را طی کنید. موضوع اینجاست طراحی شهر بسیار تکه تکه است و لودینگ های پی در پی را نیز حسابی روی اعصاب شما خواهد بود. مسیر های داخل شهر محدودیت های بیشتری نسبت به خود مراحل اصلی دارند و این موضوع گاهی اوقات برای شما بسیار خسته کننده خواهد بود. این موضوع برای رسیدن به اهداف مراحل اصلی شاید چندان به چشم نیاید چون وارد مرحله اصلی شده و مدت زیادی در گیر آن مرحله خواهید بود. اما زمانی که مراحلی فرعی را از Basso ، دوست گرت، دریافت می کنید متوجه خواهید شد چه مسیری را بیهوده آمده اید. بله درسته! جواهرات و یا نقاشی های گران قیمتی به دست خواهید آورد که به درد کالکشن شما خواهد شد. اما به دست آوردن این آیتم ها مثل آب خوردن است! جایزه شما فقط نباید به دست آوردن یک تابلوی نقاشی باشد بلکه باید یک طراحی مرحله خوب برای به دست آوردن این جایزه باشد. حالا همان مسیر را دوباره باید بگردید! البته طراحی شهر آنقدر ها هم بد نیست، کلی راه مخفی و آیتم در شهر پخش شده است که البته گاهی اوقات ممکن یک ضد حال اساسی بخورید چون شی نه چندان با ارزشی بدست آورده اید! ولی طی کردن چند باره مسیر های تکراری واقعا خسته کننده است. دلم نیامد از این یکی بگذرم و آن مرحله پنجم است! ریتم این مرحله به هیچ عنوان با سبک مخفی کاری مچ نیست و فقط حوصله شما را سر خواهد برد( لااقل من که اینطور بودم) درست است که از لحاظ داستانی جزو مهمترین مراحل بازی به حساب می آید ولی ای کاش سازندگان بازی راه دیگری را در پیش گرفته بودند.

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
گرافیک بازی را می توان یک زنگ خطر واقعی برای پی سی باز ها به حساب آورد! اگر تابه حال توانسته اید به هر نحوی بازی هایی مثل AC 4 را بر روی سیستمتان اجرا کنید، با عیار به مشکل برخواهید خورد، مگر اینکه کلی با تنظیمات بازی ور بروید! اما جدای از این حرف ها گرافیک بازی بالاست و بسیار سنیگن! نور ها و سایه ها عالی کار شده اند و بر روی بافت ها بسیار خوب کار شده است با خصوص بافت لباس گرت. اما انیمیشن های صورت و بدن شخصیت ها چنگی به دل نمی زند و به هیچ عنوان نمی توان گفت نسل هشتمی است. طراحی محیط به خوبی صورت گرفته و تم تاریک واسرار آمیز بازی را به خوبی نشان می دهد. اما موضوعی که کمی برای من عجیب است فضای شهر و زمان اتفاقات بازی است. در بازی با وجود اینکه برق اختراع شده است ولی ما شاهد یک فضای استیم پانکی مثل بازی Dishonored نیستیم و باقی فضای شهری از جمله مانند ساختمان، شخصیت ها همگی به صورت قرن… شاید هجدهمی و یا نوزدهمی باقی مانده اند. شاید فکر می کنید کمی بیش از حد ایراد گرفتم! ولی راستش را بخواهید اینجا کمی نظر من در مورد فضای شهری بیش از حد شخصی شده است. ولی شاید سازندگان بازی فضا و اتمسفری دیگر در ذهن داشته اند و قصد نداشتند فضای بازی از لحاظ زمانی کاملا مشخص باشد.

من شبح هستم | نقد و بررسی بازی Thief
صدا گذاری بازی را می توان گفت در سطح نسبتا خوبی قرار دارد. صدای پیشه شخصیت ها کارشان را خوب انجام داده اند و موسیقی بازی نیز به خوبی حال و هوای تم تاریک بازی را منتقل می کند. اما گاهی اوقات صدای شخصیت ها در میان پرده ها بسیار پایین می آید، همچنین نگهبانان حرف های بسیار تکراری را ردوبدل می کنند که کمی از ارزش این بخش کاسته است.
سخن پایانی: Thief آن بازی ای نیست که من انتظارش را می کشیدم. اشکالات ریز و درشتش باعث شده تا حدودی از ارزش بازی کاسته شود اما با این حال اگر از طرفداران این سبک و عاشق جمع کردن آیتم های مختلف هستید. Thief انتخاب خوبی است اما اگر هنوز این بازی را تجربه نکرده اید بهتر است سطح انتظارهایتان را پایین تر بیاورید اینطوری شاید لذت بیشتری از بازی ببرید.

محبوبترین عنوان انحصاری کنسول Xbox بالاخره به ویندوز، موبایلها و تبلتها هم آمد. این نسخه از Halo، قطعاً از لحاظ شمایل ظاهری، صداگذاری و احساسی که موقع بازی کردنش دست میدهد شبیه نسخههای اصلی این سری است. اما در کنار این شباهتها، گیمپلی تازهی این بازی و کنترل پیچیدهی آن باعث میشود Halo: Spartan Assault در حد و اندازههای نام آن ظاهر نشود.

Halo Spartan Assault
سازنده: ۳۴۳ Industries و Vanguard Entertainment
ناشر: Microsoft Studios
سبک: شوتر بالابهپایین
پلتفرمها: Microsoft Windows, Windows Phone, Xbox 360, Xbox One
تاریخهای انتشار:
ویندوز و ویندوز فون: ۱۸ جولای ۲۰۱۳
اکسباکس وان: ۲۴ دسامبر ۲۰۱۳
اکسباکس ۳۶۰: ۳۱ ژانویه ۲۰۱۴
شرکتهای ۳۴۳i و Vanguard Entertainment سازندگان این بازی هستند و مثل همیشه، مایکروسافت ناشر آن. همانطور که اشاره شد، این بازی اساساً برای ویندوز ۸ و ویندوز فون ۸ ساخته شدهاست. اما بعد از عرضهی Xbox One، برای این کنسول نسل هشتمی هم منتشر شد و اوایل امسال هم برای ۳۶۰ عرضه خواهد شد. بازی شامل ۲۵ مرحله است که بستههای دانلودی برای ارائهی محتوای بیشتر هم در درسترس قرار خواهد گرفت.
چالش اصلی سازندگان به گفتهی خودشان این است که چگونه حس و حال نسخههای پیشین هیلو را روی صفحات موبایل و تبلت بیاورند. آنها این موضوع را در ذهن داشتند که گیمپلی بازی باید جوری باشد که تمام المانهایی که باعث محبوبیت هیلو شده است را شامل شود و طرفداران سرسختِ این عنوان را راضی نگه دارند. برای یک بازی موبایلی، مأموریتها باید بخشهای مختلف و کوتاه تقسیم شوند، در غیر این صورت هر بازیای، حتی اگر هیلو هم باشد روی یک صفحهی ۵ اینچی خستهکننده میشود.

مبارزه از نمایی دیگر | نقد و بررسی Halo Spartan Assault
Spartan Assault به خوبی موفق شده یک هیلوی واقعی باشد. تقریباً تمام عناصر آشنای هیلو را در خود دارد: به سرقت بردن ماشینهای دشمنان، دزدیدن اسلحههای پلاسمایی و دوربیندار و پرتاب نارنجکهای بنقش و آبی. همچنین دشمنان و وسایل نقلیه هم از سری اصلی به اینجا آمدهاند. ماشینها مختلفی در بازی وجود دارند اما شما تنها میتوانید یک مدل تانک را برانید. تنوع دشمنان هم به حدی هست که در طول بازی احساس تکراری بود نکنید.
داستان بازی بین اتفاقات Halo 3 (در سال ۲۵۵۳) و Halo 4 (در سال ۲۵۵۷) رخ میدهد که به نحوی از طریق چشمان دو سرباز اسپارتان روایت میشود. تمام مرحلهها و مأموریتهای Spartan Assault در واقع توسط سربازانی که در کشتی فضایی Infinity حاظر هستند، از طریق تبلتهای موجود در کشتی، بازی میشوند. دو سرباز اسپارتان به نامهای Palmer و Davis در سیارهای حاظر هستند تا مورد حملهی دشمنان (که طرفدارن واقعی هیلو به خوبی آنها را میشناسند: Covenantها) قرار میگیرد.
اگرچه داستان ممکن است سطحی به نظر برسد، اما به خوبی روایت میشود. کاتسینها بسیار دیدنی هستند و صداگذاری آنها به خوبی انجام شده است. این جزئیات و دقت به کاتسینها داخل خود بازی هم مشهود است. ویژگی مثال زدنی Spartan Assault صداگذاری آن است. اگر با هدفونها با کیفیت بازی را انجام دهید به اهمیت صداها در هیلو پی خواهید برد. صدای مرموز یک Ghost، فریادهای خاص یک Elite و صدای ریلود شدن اسلحههای معروف سری هیلو همگی در این بازی با جزئیات و به خوبی شنیده میشوند.

مبارزه از نمایی دیگر | نقد و بررسی Halo Spartan Assault
روی کاغذ، تنوع گیمپلی بسیار خوب است و یادآور نسخههای پیشین است. با دیدن تریلرها و عکسها، شاید هر کسی به خودش بگوید این همان هیلوی همیشگیست که فقط زاویهی دوربین آن عوض شده. Spartan Assault شامل مبارزههای تن به تن، راندن وسایل نقیله و به کارگیری قابلیتهای خاص لباس سربازهاست. اما وقتی برای اولینبار میخواهید هرکدام از موردها را امتحان کنید، ناامید خواهید شد. تقریباً برای هرکاری غیر از حرکات اولیهی شخصیت قابل بازی به مشکل برخواهید خورد. کنترل حرکات با انگشت شست چپ و شکلیک با شست راست شاید مشکل نباشد، اما موقعی که دکمههای فراوان دیگری نیز در گوشه و کنار صفحه باشند همهچیز پیچیده میشود.
از طرف دیگر، نسخهی ویندوزی بازی هنگامی که با ماوس و کیبرد بازی میشود بسیار لذتبخش است. نشانه گرفتن یک نارنجک با ماوس به مراتب راحتتر از استفاده از صفحات لمسی است. با وجود اینکه Spartan Assault چه روی موبایل چه روی ویندوز یک بازی است و مراحل مشابهی را ارائه میکند، چنان به نظر میرسد که نسخهی موبایل حداقل در زمینهی گیمپلی ضعیفتر از نسخهی ویندوزی است. امکان پشتیبانی از کنترلر Xbox 360 هم در بازی وجود ندارد که اقلاً بازیکننده از شر صفحهی لمسی روی موبایل راحت شود.
بعد از انتخاب یک وسیلهی مناسب برای کنترل بازی، Spartan Assault به شما انگیزههای زیادی برای دوباره بازی کردن میدهد. مدالها، اچیومنتها، چالشها و رتبهبندی بازیکنان سبب میشود که بازی ارزش تکرار بالایی داشته باشد. با بالاتر بردن درجهی سختی بازی میتوانید امتیاز بیشتر بگیرید، مثلاً فعال کردن حالتهایی مثل خشمگینتر کردن دشمنان یا کاهش میزان مهمات میتواند ضریب افزایش امتیازات را بالا ببرد. مراحل بازی از تنوع خوبی برخودار هستند. هنگامی که از راه رفتنهای طولانی خسته شدید میتوانید سوار وسایل نقلیهی مختلف شوید و از طریق آنها دشمنان را شکست دهید.

مبارزه از نمایی دیگر | نقد و بررسی Halo Spartan Assault
هیلو همیشه سعی کردهاست بهترین گرافیکِ زمان خود را ارائه کند. یادمان هست که هیلو ریچ و ۴ چه گرافیک عالیای داشتند، به طوری که اجرای آنها روی کنسول قدیمی مایکروسافت حتی باورنکردنی به نظر میرسید. در مورد Spartan Assault شاید گرافیک به این اندازه مشهود نباشد اما کم و کاستی هم ندارد. در نسخهی موبایل و تبلت به دلیل محدودیت سختافزار، سعی شده تا حد امکان بازی از لحاظ ظاهری زیبا به نظر برسد. جزئیات اشیای موجود در هر لحظه مناسب هستند و استفادهی صحیح از رنگها در اجزای صحنه باعث شده بعضی نقصهای گرافیکی کمتر به چشم بیایند.
امتیازهایی که در طول بازی به دست میآورید را میتوان صرف خرید اسلحهها یا تجهیزات جدید برای سربازان کرد. تنوع سلاحهای بازی به اندازهی کافی خوب است اما با خرج کردن کمی XP میتوانید به اسلحههایی مانند Sniper Rifle دسترسی داشته باشید که قطعاً نیاز خواهد شد. علاوه بر امتیازتی که از بازی به دست میآید، میتوان از طریق فروشگاه مایکروسافت هم محتویات مختلفی خرید که داخل بازی وجود ندارد. کسانی که نسخهی ویندوزی Spartan Assault را پیشخرید کرده باشند از ۶۶ درصد تخفیف برای نسخهی Xbox One برخوردار خواهند شد.
از نقاط قوت سری هیلو میتوان به بخش مالتیپلیر قوی آن اشاره کرد. اما در کمال تعجب، این بخشی در Spartan Assault وجود ندارد. نبود حالت آنلاین برای یک هیلو نقص بزرگی محسوب میشود، مخصوصاً وقتی که این هیلو حالت استراتژیک داشته باشد. در آپدیتهایی که بعد از منتشر شدن بازی عرضه شد، سعی شده است با اضافه کردن حالت co-op، کمی این نقص پوشانده شود. همراه با افزوده شدن این بخش، ۵ مرحلهی جدید هم اضافه شد که مخصوص حالت co-op طراحی شدهاند.

مبارزه از نمایی دیگر | نقد و بررسی Halo Spartan Assault
زمان کوتاه هر مرحله، با وجود تعداد تقریباً زیاد آنها، باعث شدهاست که مدت زمان بازی بسیار کوتاه به نظر بیاید. اگر مراحلی که بعداً و با آپدیتها اضافه شدهاند را در نظر نگیریم، میتوان بازی را حدوداً ۵ ساعته تمام کرد. اگر اصرار به رد کردن هر مرحله با بالاترین امتیاز ممکن و بیشترین درجهی سختی دارید، این زمان افزایش مییابد ولی چیز جدیدی در انتظار شما نخواهد بود. سیستم چکپوینتت که مسئول سیو کردن بازی است در طول هر مرحله بسیار کمکار است و شاید اصلاً در یک مرحله هیچ ذخیرهسازیای انجام نشود. همین مراحل کوتاه هم گاهی مشکل میشوند و نیاز به تکرار آنها است ولی از نه از اول مرحله!
Spartan Assault قطعاً یک تجربهی ناب هیلویی است، فقط اگر با ماوس و کیبرد بازی شود. با وجود دارا بودن اکثر عناصر سری اصلی، این بازی میتواند طرفدارن را راضی کند و آنها را تا تجربهی اصیل نسخهی بعدی سرگرم کند. چون Spartan Assault نام بزرگ Halo را بر دوش دارد و میتوان گفت هرچه از دوست رسد، نیکوست.

سال گذشته و در کنفرانس فبریه ی سونی که اولین بار نام Ps4 را در آن شنیدیم ، آقای Nate Fox کارگردان عنوان inFAMOUS : Second Son اعلام کرد که در سال ۱۹۹۹ در یک تظاهرات همه جانبه در شهر سیاتل مورد حمله ی نیروی دولتی قرار گرفته است و نیروهای دولتی نیز با گاز اشک آور او را از صحنه دور کرده اند. ایشان در این مراسم قبل از اینکه ما حتی نامی از inFAMOUS و داستان آن بشنویم اعلام کردند که ” آزادی و امنیت ما با یک قیمت سنگینی می آید. ” اما در مارچ ۲۰۱۳ (یک فروردین ) ما وارد داستان یک نوجوان ۲۴ ساله شدیم که سعی داشت آزادی و امنیت خود و دوستان خود را به هر قیمتی که شده به دست بیاورد. برای او مهم نبود که چه اتفاقی می افتد. تنها هدفی که او داشت آزادی و امنیت خود و هم نوعان خود بود. اما او برای به دست آوردن این آزادی حاضر بود تا کجا پیش برود ؟ جواب این سوال دقیقا در همین سوالی که آقای Nate Fox و در زمان معرفی inFAMOUS : Second Son پرسید می باشد. “کدام یک از ما جرات این را داریم که بجنگیم و آزادی خود را پس بگیریم؟ ”
داستان inFAMOUS : Second Son پس از گذشت هفت سال از وقایع نسخه ی دوم بازی آغاز می شود. زمانی که Cole قهرمان نسخه ی اول و دوم بازی در انتهای نسخه ی دوم تصمیم گرفت که خود را نابود کند تا برای همیشه انسان ها با آرامی در کنار یکدیگر زندگی کنند ، رویای او عملی نشد و با مرگ و فداکاری او این اتفاق مهم نیز رخ نداد. پس از گذشت هفت سال ، انسان هایی با قدرت های فرا بشری که هر کدام توانایی انجام کاری ( به عنوان مثال در اختیار گرفتن قدرت دود ، نئون ، کاغذ ، سیم ، شیشه و … ) را دارند ظهور می کنند و باری دیگر باعث رعب و وحشت مردم جامعه می شوند. در این بین ، دولت با تاسیس سازمان D.U.P تصمیم بر این می گیرد که این انسان ها را دستگیر کند و همگی آن ها را در زندانی در کنار یکدیگر قرار بدهند. نقشه ی آنها برای مدتی عملی می شود ، اما روزی که یکی از ماشین های حامل این انسان ها در حال انتقال برخی از آنها به زندانی دیگر می باشد ، با یک توطئه ی بزرگ ، ماشینی که حامل آنها می باشد چپ می کند و برخی از این انسان ها که دارای قدرت های خطرناکی نیز می باشند فرار می کنند و داستان بازی شروع می شود.
نام = inFAMOUS : Second Son
سازنده = Sucker Punch Production
ناشر = Sony Computer Entertainment
سبک = Action – Adventure
مدها = Single Player
پلتفرم = Playstation 4
قهرمان این نسخه جوانی ۲۴ ساله با نام Delsin Rowe که یک نقاش خیابانی است می باشد. او عاشق نقاشی کردن و تحت تاثیر قرار دادن دنیا با نقاشی های خود می باشد و از هر فرصتی برای قرار دادن اثر خود بر دنیا استفاده می کند. اما دنیا همیشه برای او به این شکل باقی نمی ماند. روزی که آن ماشین حامل انسان هایی که دارای قدرت های فرا بشری تصادف می کند ، دلسین در صحنه حضور دارد و در آنجا متوجه می شود که او نیز یک Conduit (انسان هایی با قدرت های فرا بشری) می باشد. پس از گرفتن قدرت دود ، دلسین راهی یک سفر بزرگ به سیاتل برای پس گرفتن آزادی هم نوعان خود و نجات دادن آنها می شود. اما همانطور که حتما می دانید دلسین یک Conduit معمولی نمی باشد. او می تواند قدرت های هم نوعان خود را تنها با گرفتن دست آنها از آن خود کند و هر زمان که بخواهد میان آنها سوئیچ کند. خوشبختانه در طول بازی آنقدر به شما قدرت های جذاب با کارایی هایی متفاوت داده خواهد شد که تا مدت ها با آنها سرگرم خواهید شد.
اگر نسخه های قبلی از سری inFAMOUS را بازی کرده باشید ، حتما می دانید که سیستم Karma (سرنوشت – خوب یاد بد بودن شما در بازی ) یکی از عضوهای اصلی این بازی می باشد. این قابلیت این بار با کارایی هایی بیشتر (نه در حد کامل ) به این نسخه بازگشته است. از همان ابتدای بازی که یک تصمیم بسیار سخت پیش روی شما قرار می گیرد و شما مجبور هستید که از میان دو راه یکی را انتخاب کنید ، مشخص می شود که آیا شما علاقه دارید راه خوب یا قهرمان بودن را در پیش بگیرید یا خیر علاقه دارید راه شیطانی را در پیش بگیرید و هرچه که بر سر راهتان قرار دارد را نابود کنید. (اگر بدانید که چه لذتی در بد بودن و قدرت ها آن وجود دارد ، حتما برای اولین بار به سراغ این قدرت می روید. اما خوبی inFAMOUS در اینجا مشخص می شود. تنها شما می توانید برای خوب یا بد بودن خود در بازی تصمیم بگیرید. پس هر راهی که به نظرتان درست است را بروید. ) تمام تصمیم هایی که شما در بازی می گیرید ، بر ماموریت ها ، مردم شهر و حتی پایان بازی نیز تاثیر دارد. اگر شما در طول بازی بد بوده باشید و در آخر به یک بد نام ( inFAMOUS ) تبدیل شده باشید ، مردم شهر نیروی D.U.P را تشویق به نابودی شما می کند. اما اگر خوب بوده باشید و در راه نجات دادن شهر و همراهان خود قدم برداشته اید ، در طول بازی و حتی انتهای آن مشاهده خواهید کرد که تصمیمات شما چگونه بر افرادی که در کنار شما قرار دارند تاثیر گذار بوده است.
اما این انتهای ماجرا نمی باشد. در طول ماموریت های مختلف که شما باید از میان خوب یا بد بودن یک تصمیم را بگیرید ، ماموریت های بازی بنابر تصمیمی که شما گرفته اید تغییر پیدا خواهد کرد. اینجاست که باید زحمتی که استودیوی Sucker Punch برای این بازی کشیده است را تحسین کرد. در طول تمامی صحنه های مختلف ( صحنه هایی که شما خوب یا بد بوده اید ) دیالوگ ها و حتی حرکات کاراکترها و کارهایی که آنها می کند تغییر پیدا می کند. بدون شک ضبط کردن این همه حرکات مختلف برای یک بازی بزرگ AAA که بودجه ی آن بسیار زیاد می باشد کار بسیار سخت و طاقت فرسایی می باشد. خوشبختانه در این قسمت ، کمیت فدای کیفیت نشده است. تمامی بازیگران به نحو احسن کار خود را در قسمت موشن کپچر انجام داده اند و تمامی حرکات آنها کاری می کند که شما احساس کنید در حال تجربه کردن یک فیلم یا صحنه ی واقعی می باشید.
بدون شک مهم ترین رکن یک بازی گیم پلی آن می باشد. اگر نسخه های قبلی از سری inFAMOUS را بازی کرده باشید ، حتما می دانید که گیم پلی این بازی با آن حجم بسیار زیاد آپگریدهای خود چقدر لذت بخش بود. آن زمان شما تنها قدرت برق و در نهایت یک قدرت را در اختیار داشتید ، اما این بار چهار قدرت مختلف اعم از دود ، نئون و … را در اختیار خواهید شد. (برای اسپویل نشدن بازی از شرح دادن قدرت های دیگر خودداری می کنیم). ویژگی ها ، مکانیک ها و عملکرد تمامی این قدرت ها با یکدیگر متفاوت می باشد. در هر صحنه ، شما به یکی از این قدرت ها احتیاج خواهید داشت و سازندگان بازی کاری کرده اند که شما از همه ی آنها در زمان خاص خود استفاده کنید. (ای کاش می توانستم قدرت مورد علاقه ی خودم رو براتون بگم ). اگر شما به شلیک کردن از راه دور و تبدیل شدن به یک اسنایپر ماهر علاقه مند هستید ، نئون بهترین قدرت برای شما می باشد. اگر شما از آن دسته از افرادی می باشید که دوست دارید هرچه که دارید را بر سر دشمنانتان بریزد دود و … ( ای کاش می توانستم قدرت مورد علاقه ی خودم رو براتون بگم ) بهترین دوست شما در بازی می باشد. در این بین سازندگان به شما سیل عظیمی از قابلیت ها همانند نارنجک های گیج کننده ، نارنجک های نابود کننده ، شلیک کردن تیرهایی سنگین همانند RPG و . . . داده اند. اما برای هر کدام از قدرت ها ، یک سلاح برای حملات نزدیک نیز قرار داده شده است. به عنوان مثال زمانی که شما قدرت دود را در اختیار دارید، می توانید از یک زنجیر سنگین برای حملات نزدیک و ضربه زدن به دشمنان خود استفاده کنید. زمانی که شما قدرت نئون را در اختیار دارید ، می توانید از یک شمشیر نئونی برای حملات نزدیک و از بین بردن دشمنان خود استفاده کنید.
اما قدرت های شما محدود نمی باشند. در قسمت پایین صفحه ی بازی ، یک خطی قرار دارد که به شما نشان می دهد که چه مقدار از قدرت مورد نظر شما باقی مانده است. اگر قدرتی که شما در اختیار داشته باشید دود باشد ، می توانید با رفتن بر روی پشت بام ها و با استفاده از دودکش خانه ها ، قدرت خود را پر کنید. اگر شما قدرت نئون را در اختیار داشته باشید ، می توانید با نزدیک شدن به لامپ های نئون قدرت خود را پر کنید. از طرفی دیگر زمانی که شما قدرت . . . را در اختیار داشته باشید ، می توانید با نزدیک شدن به تلویزیون ها و دیش های سیاتل این قدرت را پر کنید. (خیلی دوست دارید بدانید که این قدرت چه می باشد ؟ یه راهنمایی کوچک. این قدرت همان مورد علاقه ی من می باشد! ). همان طور که حتما می دانید ، inFAMOUS : Second Son همانند نسخه های قبلی این سری یک عنوان سندباکس و جهان آزاد می باشد. بنابراین در بازی ماموریت های فرعی بی شماری برای شما با توجه به خوب یا بد بودن شما قرار داده شده که می توانید ساعت ها با آنها خود را سرگرم کنید.
با وارد شدن به نسل هشتم و مشاهده کردن توانایی های کنسول ها ، همه ی ما انتظار یک بازی که بتواند معنای واقعی نسل هشتم را به ما القا کند را داشتیم. بله ، در زمان لانچ عناوینی بودند که از نظر گرافیکی زیبا بودند ، اما هیچکدام از آنها نتوانستند گیم پلی و گرافیک را در کنار یکدیگر قرار بدهند و بهترین تجربه ی ممکن را به بازیباز القا کنند. اما بلاخره پس از ماه ها inFAMOUS : Second Son رسید و توانست این طلسم را بشکند. بدون شک inFAMOUS : Second Son تا به این لحظه بهترین گرافیک بازی های نسل هشتم چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ فنی را دارا می باشد. این تنها حرف من نمی باشد و منتقدان وبسایت معتبر Digital Foundary نیز همین عقیده را دارند. مشخصا ساخت یک بازی جهان آزاد و طراحی گرافیک آن بسیار سخت می باشد. اما سازندگانی که در استودیوی Sucker Punch قرار دارند کاری کرده اند که به شما احساس قرار گرفتن در بهشت گرافیک ها دست خواهد داد. نورپردازی بازی در موقعیت های مختلف شبانه روز (هفت زمان متفاوت شبانه روز در بازی وجود دارد ) آنقدر زیبا و جذاب می باشد که برخی اوقات من مجبور به ایستادن در یک نقطه و تماشا کردن آن می شدم. اگر تاریخچه و وضعیت توریستی شهرهای مختلف را مطالعه کرده باشید ، حتما می دانید که یکی از بزرگترین سمبل های شهر سیاتل باران می باشد. خوشبختانه در inFAMOUS : Second Son این پدیده را بیشتر از آنچه که فکرش را کنید ملاقات می کنید. اما باران و زیبایی استفاده از قدرت های شما در شب هنگام آنقدر زیبا می باشد که تنها با بازی کردن این بازی متوجه آن خواهید شد. جالب است بدانید که تمامی قطرات باران در این بازی به صورت جداگانه در داخل موتور بازی رندر می شوند ! متاسفانه این مقاله فرصت آن را به ما نمی دهد که از تمامی ویژگی های گرافیکی بازی اعم از شبیه سازی بسیار عالی سیاتل ، دیوار آدامسی معروف در شهر سیاتل و یا حتی افکت های قدرت های شما در زمان استفاده از آنها صحبت کنیم. اما این را بدانید که inFAMOUS Second Son تا به اینجا بهترین گرافیک کنسولی را به شما هدیه می کند.
اگر با خصوصیات کنترلر جدید Dualshock 4 آشنا باشید ، حتما می دانید که در بسیاری از بازی ها از آنها استفاده شده است. اما در این قسمت نیز استودیوی ساکر پانچ کار خوبی را به خوبی انجام داده است. زمانی که شما یک شخصیت بد باشید ، نور لایت بار کنترلر شما قرمز و زمانی که خوب باشید به آبی در می آید. همچنین زمانی که در کنار منبع های قدرت خود می روید ، صدایی که در زمان پر کردن قدرت شما بلند می شود از درون اسپیکر کنترلر نیز بلند می شود. شما حتی می توانید با رفتن به قسمت های کنترل نیروی D.U.P و با استفاده از تاچ پد این کنترلر ، پایگاه آنها را از بین ببرید.
inFAMOUS Second Son با عملکرد بسیار خوب توانست هم چشم منتقدان و هم چشم بازیکنان با توجه به فروش فوق العاده ی خود را بگیرد. اگر شما تصمیم دارید که کنسول Ps4 را خریداری نمایید ، پیشنهاد من به شما این است که اولین بازی ای که در کنسول خود قرار می دهید همین بازی باشد. چرا که در همان لحظه ی اول بازی متوجه یک کنسول جدید ، یک نسل جدید و البته بازی های جدید با قابلیت ها و خصوصیت های جدید خواهید شد.
چندی پیش در سایت های مرتبط با گیم با کامنت جالبی برخورد کردم. کاربری اعتقاد داشت که Metal Gear Solid، عنوان افسانه ای هیدئو کوجیما در نسخه Ground Zeroes از روی بازی Splinter Cell Black List تقلید کرده است! در ابتدا خیلی به این حرف خندیدم اما بعدها متوجه شدم که شاید آن کاربر نگون بخت(!) نتوانسته داستان متال گیر را درک کرده و دیدش را نسبت به بازی گسترش دهد. بعدها فهمیدم که او تا حدی حق هم دارد. کوجیما آن قدر متال گیر را پیچیده و حماسی کرده که خیلی ها به سمتش نمی روند و خب نتیجه اش هم این می شود که تجربه بازی کردن با یکی از محبوب ترین کاراکترهای دنیای گیم را از دست می دهند! بله بیگ باس یا اسنیک آمده تا دوباره حماسه ای را در متال گیر هیدئو کوجیما خلق کند! اسنیک آمده تا در یک مدت زمان کوتاه خودش را دوباره به ما معرفی کند و بگوید که چه شد تبدیل به یک آنتاگونیست بزرگ شد. چه شد که نهایتا در آغوش فرزندش سالید اسنیک مرد. چه شد که گذشته ای تاریک را پیدا کرد؟ شاید MGS V بتواند پاسخ این سوال ها را به همه ی ما بدهد.
یک درام تلخ و حماسی:
داستان این نسخه از سری بازی های MGS به سال ۱۹۷۵ و دقیقا یک سال بعد از حوادث نسخه Peace Walker می گذرد. Snake که هنوز به کما نرفته و هنوز سه فرزند یا کلونش یعنی Solid Snake,Solidus Snake و Liquid Snake متولد نشده اند، به همراه اعضای گروه FOX را Camp Omega واقع در کشور کوبا می شود تا دو کودک با نام های چیکو(Chico) و همچنین پاز(Paz) را بیابد. این دو کودک که توسط فردی مرموز به نام Skull Face یا صورت سوخته ربوده شده اند هر دو در نسخه Peace Walker به مخاطب معرفی شدند و طی ارتباطی که با اسنیک و FOX پیدا کردند، اطلاعات زیادی را در مورد این گروه بدست آوردند. Skull Face گروهی را متشکل از نینجاها و همچنین نیروهای ویژه یا SWAT را تشکیل داده و نام این گروه را XOF گذاشته است. همانطور که مشاهده میکنید XOF دقیقا برعکس FOX است و ظاهرا اسکول فیس کینه های قدیمی ای را از اسنیک در سر می پرواند. همانطور که گفته شد اسنیک راهی Camp Omega واقع در منطقه Mother Base می شود. اسنیک متوجه می شود که دوست و همکار قدیمی اش کاز میلر هم در این کمپ حضور دارد و همین امر باعث می شود تا سرنخ های بیشتری را از چیکو پیدا کند. این نسخه پیش زمینه ای برای نسخه اصلی MGS V یعنی The Phantom Pain است که وقایع قبل از کما رفتن او و همچنین روایت تشکیل گروه XOF را شرح می دهد. به طور کلی با توجه به سناریو مفصل و فوق العاده ای که کوجیما برای PP در نظر گرفته است نسخه GZ به عنوان یک پیش زمینه از داستان و سناریو جذابی برخوردار است. اما خب همانطور که می دانید به دلیل کوتاه بودن گیم پلی بازی مخاطب نمی تواند از سناریو خوب بازی استفاده کند و تا با بازی خو میگیرد بازی به اتمام می رسد. کوجیما در نوشتن داستان بازی از Shinta Nojiri و Hidenari Inamura کمک گرفته است که هردو از نویسندگان خوب ژاپنی محسوب می شوند و در ساخت MGS های قبلی هم با کوجیما همکاری داشته اند. جالب است بدانید که سناریو این نسخه کاملا تغییر کرده زیرا قرار بود که در این نسخه اسنیک پیر به تصویر کشیده شود اما همان طور که می بینید سناریو این بازی کاملا عوض شده و بازی چندین سال به عقب رفته است زیرا ما اسنیکی ۴۰ ساله و دارای موهای قهوه ای را در این بازی و The Phantom Pain مشاهده می کنیم!
شاهکار نسل هشتمی!
قاعدتا باید بدانید که MGS V دارای چه گرافیک منحصر به فردی است! بازی با استفاده از FOX Engine، موتور اختصاصی Konami ساخته شده است و با توجه به این که یک بازی بین نسلی است، دارای یک گرافیک هنری و فنی فوق العاده است. نکته فوق العاده ای که در مورد بازی وجود دارد این است که به جز نورپردازی فوق العاده در پلتفرم های نسل هشتمی، بازی با گرافیک بسیار خوبی بر روی نسل هفتم عرضه می شود. مهمترین ویژگی بازی طراحی منحصر به فرد اجسام و محیط پیرامون اسنیک در طول گیم پلی است. تکسچرهای بهینه و فوق العاده در کنار بافت هایی با جزئیات بالا باعث شده که مخاطب در نگاه اول عاشق GZ شود! نورپردازی بسیار خوب بازی در کنار جلوه های بصری فوق العاده بازی باعث شده که عملا نتوان جز تعریف حرفی را در قبال گرافیک Ground Zeroes زد! در طول بازی شاهد انیمیشن های بسیار نرم و روانی خواهید بود و همچنین شاهد افکت های فوق العاده و باور نکردنی ای نظیر افکت آتش و خصوصا آب خواهید بود. طراحی چهره اسنیک و سایر کاراکترهای اصلی در کنار استفاده از مدل های متنوع برای NPC ها همگی نوید یک طراحی فوق العاده از لحاظ ظاهری و همچنین یک ساختار عالی از لحاظ فنی را به مخاطب می دهد. نورپردازی بازی هم به شکل متعادلی با توجه به تغییرات آب و هوایی بازی طراحی شده است و علاوه بر این موارد شاهد انیمیشن های خوبی در هنگام انفجارها و سایر موارد خواهید بود. فیزیک بازی در هنگام کنترل وسایل نقلیه خود را به خوبی نشان می دهد و تخریب پذیری این وسایل به خوبی قابل مشاهده است. علاوه بر این موارد بازی در امر سایه زنی و ترکیب رنگ ها هم بسیار خوب کار کرده است و شاهد یک محطی باور پذیر و سنگین هستید. هوش مصنوعی NPC ها هم به خوبی از آب در آمده است که در ادامه به آن ها اشاره خواهم کرد. به طور کلی با تجربه بازی چه بر روی نسل هفتم و چه بر روی نسل هشتم، متوجه می شود که GZ دارای یکی از بهترین گرافیک در بین عناوین سوم شخص در چند سال اخیر است. از هرکجا این بازی ایراد بگیرید گرافیک آن رسما بی ایراد است. کوجیما برخلاف اکثر بازیسازان از کنسول های نسل هفتمی به خوبی استفاده کرده است و شاهد اختلاف فاحشی بین نسخه های نسل هفتمی و هشتمی این بازی نیستیم. برخلاف عناوینی مثل BF4 یا Need For Speed Rivals که اختلاف گرافیکی بین نسخه های نسل هفتمی و هشتمی آن بیداد میکرد!
خوب و شنیدنی!
همان طور که می دانید به جای آقای دیوید هیتر(David Hayter) که سابقا وظیفه صداپیشگی اسنیک را بر عهده داشت، Kiefer Sutherland، بازیگر سریال ۲۴ انتخاب شده است و این بار نوبت او است که به جای اسنیک، کاراکتر محبوب صنعت گیم صحبت کند! ساترلند کار خود را به خوبی و به نحو احسن انجام داده منتهی علاقه مندان به این سری هنوز هم دیوید هیتر را ترجیح می دهند و به عقیده منتقد هم هیتر می توانست گزینه بهتری برای صداپیشگی اسنیک باشد. همچنین در ماموریت Deja Vu نیز ساترلند به جای سالید اسنیک جوان صحبت می کند که سابقا هیتر وظیفه صداگذاری وی را هم بر عهده داشت. موسیقی های این نسخه هم همانند نسخه چهارم توسط Harry Gregson-Williams، آهنگساز توانای آلمانی ساخته شده است که کارش را همانند نسخه چهارم به نحو احسن انجام داده و قطعه های ملایم و همچنین قطعه های حماسی خوبی را برای این قسمت از بازی تدارک دیده است.
هشدار! اسنیک مشغول خزیدن است!
بازی از نظر گیم پلی دچار تغییرات چندانی نشده و هنوز هم استانداردهای MGS 4 در بازی وجود دارد. تنها تغییری که در ریشه و هسته مخفی کاری بازی وجود دارد تغییر در سیستم مبارزات است. بدین معنا که اسنیک می تواند با یک الی دو دشمن به صورت مستقیم و با استفاده از مسلسل دستی مواجه شود و در صورتی که یک لوکیشن خاص دارای تعداد زیادی محافظ باشد شما تحت هیچ شرایطی نمی توانید با استفاده از درگیری های مستقیم حتی بر روی درجه سختی های پایین تر مرحله را رد کنید. المان هایی که در بازی برای مقابله با مخفی کاری وجود دارند عبارتند از اتومبیل ها و هلیکوپترهای گشتی و همچنین پروژکتورهایی که سرتاسر کمپ را روشن کرده و چک می کنند. این نوع موارد در کنار تجمع بیش از حد NPC ها در یک نقطه باعث شده است که بازی دارای گیم پلی سختی باشد. بازی چیزی حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه را هم به روز اختصاص می دهد که البته بخش آسان تری از گیم پلی بازی را تشکیل می دهد. مکانیزم درگیری های تن به تن هم با استفاده از یک دکمه ساده صورت پذیر است و اسنیک هم می تواند به راحتی دشمن را از پای در بیاورد. سیستم اعتراف گیری از دشمنان هم همچنان وجود دارد و می توانید با گرفتن اسلحه به طرف یک NPC یا گذاشتن چاقو زیر گلوی وی، از او در مورد مکانی که می خواهید به آن بروید یا هدفی که دارید بازجویی کنید. در صورت مشاهده با یک دشمن چند ثانیه وقت دارید تا وی را به قتل برسانید در غیر این صورت وی با فعال کردن آژیر خطر یا فریاد زدن و یا حرف زدن در بی سیم و رادیو، سایرین را خبر می کند و خب با توجه به این که سری بازی های MGS المان های بازی ای مثل Hitman نظیر مخفی شدن در کمد و سطل آشغال را ندارید به ناچار مجبورید بازی را دوباره از چک پوینت قبلی شروع کنید. جالب است که بدانید در این نسخه از سری بازی های MGS قابلیت استفاده از وسایل نقلیه نظیر تانک و جیپ را دارید که البته بیشتر در اواخر بازی و برای فرار کاربرد دارند.
اسنیک برای مشاهده دشمنان یا اهداف خاصی می تواند از یک نوع دوربین خاص استفاده کند. با استفاده از این دوریبن وی میتواند یک دشمن را علامت گذاری و یا Mark کند و همین امر باعث می شود که بتوانید تمامی حرکات آن دشمن یا NPC خاص را زیر نظر بگیرید. می توانید حتی حرکات وی را از پشت دیوارها هم مشاهده کنید. اسنیک از چند نوع اسلحه به اضافه ابزارهایی مثل C4 یا نارنجک استفاده کند. وی اسلحه های خاصی برای مخفی کاری دارد و همچنین می تواند از یک سلاح کمری و یک مسلسل دستی مثل MP5 استفاده کنید که البته می توانید آن را به صورت Silent نیز در بیاورید. حرکات اسنیک بسیار نرم تر از قبل شده و همچنین جرئیات هوش مصنوعی NPC ها هم بسیار افزایش یافته است. دیگر شاهد حرکات تکراری از سوی آن ها نیستید و احتمال این که مسیر حرکت یا نوع رفتار یک دشمن در یک چک پوینت جدید با چک پوینت قبلی فرق کند. همچنین اسنیک می تواند در سه حالت ایستاده، نشسته و خوابیده حرکت کند. اسنیک همچنین می تواند به شکل نیمه اتوماتیک کاور بگیرد. وی به صورت خودکار در حالت کاور گیری قرار می گیرد. همچنین در طول بازی می توانید به چند شکل بازی را ادامه دهید. یعنی می توانید گیم پلی کوتاه بازی را به شکل های گوناگون ادامه بدهید و حتی انتخاب هایی را هم در این راه خواهید داشت. پس بازی گیم پلی غیر خطی ای را دارد و همچنین از المان های بازی های سندباکس نظیر مراحل فرعی غیر مرتبط با بازی هم بهره مند است. برای پلتفرم های سونی یعنی PS3 و PS4 بازی دارای ماموریتی تحت عنوان Deja Vu است که در آن می توانید کنترل سالید اسنیک جوان را دقیقا با همان شکل و شمایل نسخه اول بازی به دست بگیرید و در ماموریتی که برای پلتفرم های مایکروسافت یعنی Xbox One و Xbox 360 وجود دارد شما می توانید کنترل رایدن را بر عهده بگیرید و از قابلیت های وی در MGR در این ماموریت بهره مند شوید. این ماموریت که Jamais Vu نام دارد همانند Deja Vu دارای محتواهای خاصی نظیر کنترل وسایل نقلیه است.
به طور کلی گیم پلی بازی اگر کوتاه نبود می توانست بسیار جذاب تر باشد. گرچه کوجیما علاوه بر این مورد المان های انقلابی و جدیدی را که برای Phantom Pain در نظر گرفته است را برای MGS GZ قرار نداد و نهایتا تصمیم گرفت این بازی را در قالب یک پیش زمینه جمع و جور برای مخاطبان عرضه کند. این بازی با قیمت ۳۰ دلار عرضه شده است که با توجه به مدت زمان کوتاهش بسیار گران است و خب در صورتی که قصد دارید بازی را برای نسل هشتم تهیه کنید خب قاعدتا ضرر خواهید کرد.
نتیجه گیری:
MGS V: Ground Zeroes به عنوان یک پیش زمینه برای نسخه Phantom Pain یک شاهکار بود! قبول دارم گیم پلی کوتاهی داشت و تهیه نسخه اورجینال آن هم چندان مقرون به صرفه نبود منتهی چه کسی تضمین می کند که بتوانید چنین عناوین نابی را در سبک مخفی کاری پیدا کنید؟ GZ گیم پلی فوق العاده روانی دارد و داستان و سناریو هیجان انگیزی حتی در این یک ساعت دارد. در مورد گرافیک آن هم صحبتی نمیکنم و شما را با تصویر گیم پلی بازی تنها می گذارم! مطمئن باشید تجربه نکردن این بازی اشتباه بزرگی است. دیگر خود دانید!

در دنیاهای آخرالزمانی ، به هیچ چیز امید نیست . امروز میبینی که دوستت زنده است ولی فردا چنازه اش را مشاهده می کنی و شاید روزی بشود که مجبور شوی او را بکشی. آخرالزمان ، داستان های متفاوت و زیبایی خواهد داشت و اگر یک نویسنده ، کارگردان و حتی بازیساز (موضوع اصلی ما) معنی آخرالزمان و بازی کردن با احساسات انسان را بفهمد می تواند به خوبی از در داستان هایش استفاده کند .از صحبت اضافه و بیهوده پرهیز می کنیم و به بررسی قسمت جدید بازیِ “مرده ی متحرک” بپردازیم.

کاورِ تبلیغاتی بازی
The Walking Dead Season 2 Amid The Ruins| در بحبوحه ی ویرانی
سازنده : Telltale Games
سبک : ماجرایی ، وحشت بقا
مدها: تک نفره
پلتفرم: PC , PS3 , X360 , PSVITA , MAC , IOS And Android
نکته: برای خواندنِ نقد قسمت قبلی و اطلاعاتی در موردِ بازی به این لینک مراجعه فرمایید
در رسانه های تصویری ، نمونه های آخرالزمانیِ خوبِ بسیاری را دیده ایم . از جمله ی آنها می توان همین سریال مرده ی متحرک و بازی های آخرین ما ، فضای مرده و غیره را نام برد. استدیوی تل تیل در ساخت بازی های آخرالزمانی خوشبختانه به مهارتِ بسیار بالایی رسیده از آنجا که توانست تنها با ساخت یک بازی و عرضه ی آن به صورت دانلودی به مقام بهترین بازی سال دست یابد . و از قضا این بازی نیز فصل اول مرده ی متحرک بوده و فضای آخرالزمانی داشت . این است که تا حدودی به این استدیو و توانایی ساخت بازی ماجرایی ایمان داریم. اپیزود چهارمِ مرده ی متحرک ، که با عنوانِ در بحبوحه ی ویرانی به تازگی عرضه شده است ، آغازی است بر یک پایان طوفانی ؛ پایانی بسیار بهتر از بازیِ ” گرگی در میان ما”

تصویری که قبل از شروع این اپیزود می بینید
آن چه گذشت : گروه ، به کمکِ کلمنتاین و نقشه ی شخصیتِ جدیدِ “جِین” از دست گروه کارور فرار می کنند و هزاران زامبی را به جان آن ها می اندازند. کارور همان طور که در نقد قبلی خواندید ؛ به طرز اسف باری کشته می شود و البته حقش است. حالا شما باید همراه با گروهتان از میان زامبی ها فرار کنید. البته شما با خونِ بدنِ دیگر زامبی ها مجهز هستید و متحرک ها به سختی شما را در میان خودشان شناسایی می کنند.
و ادامه ی راه …
این نقد در واقع لو دهنده ی داستانِ کامل بازی است به طوری که از نقد اپیزود قبلی نیز بیشتر داستان بازی را اسپویل می کند
ابتدایِ “در بحبوحه ی خطر” پایانِ مبهم در معرض خطر را کامل می کند ؛ در پایان آن بازی (که متاسفانه الان باید اسپویل شود) شما باید تصمیم بگیرید که دستِ Sarita را قطع کنید و یا “متحرکی” که دست او را گاز گرفته است را بکشید . با توجه به یکی از این دو انتخاب شما بازی ادامه خواهد داشت. بازی دو حالت خواهد داشت ؛ اگر شما دست او را قطع کرده باشید فریادِ Sarita شروع می شود و او از کلمنتاین می پرسد که چرا دست او را قطع کرده است قبل از اینکه زامبی را بکشد. کنی همراه با مایک برای کمک می آیند و Sarita را می برند. مایک در حال کشتن زامبی هاست که یک دفعه خون ریزی ساریتا ( از این پس از نام فارسی استفاده می کنیم) افزایش پیدا می کند و او به سوی مرگ می رود.کنی کلمنتاین را سرزنش می کند و بسیار از دست او عصبانی است و اینجاست که شما باید تصمیم بگیرید آنها را ترک کنید و یا هنوز در بین کنید و ساریتا و مایک باقی بمانید . اگر باقی بمانید و سعی کنید از خود دفاع کنید ؛ کنی هر لحظه از دست شما عصبانی تر می شود و مایک جلوی کنی را میگیرد.
اگر شما زامبی ای که به ساریتا حمله کرده را بکشید:ساریتا وحشت کرده سپس کنی و مایک همراه با او فرار می کنند و کلمنتاین نیز تنها می ماند. اما برای نیک ، لوک و سارا چه اتفاقی افتاده است ؟ آنها نیز به سمت جنگل فرار می کنند.

جِین مهم ترین شخصیت اپیزود جدید است که در قسمت قبل با نقشه اش موفق شد به همراه دیگران از دستِ کارور فرار کند
کلمنتاین متحرک های بیشتری را می کشد . اکنون دیگر او هیچ کدام از اعضای گروه را نمی بیند . فریاد بزنید و کنی و لوک را صدا کنید و یا ساکت باشید تا زامبی ها و یا متحرک ها (هر دو درست هستند) صدای شما را نشنوند. بعد از آن ، یک نفر به طرز وحشتناکی شما را از پشت می گیرد . ابتدا فکر می کنید که کارتان تمام است ولی در واقع او ربکاست ! ربکای باردار. او از دیدن کلمنتاین بسیار خوشحال است و به او می گوید که لوک نیز با او بود ولی از هم جدا شده اند.این دو نفر سپس همراه با یکدیگر به راه می افتند. هر دوی آنها سعی می کنند یک مکان خالی بین زامبی ها برای فرار پیدا کنند اما تلاششان بی فایده است که یک دفعه کلمنتاین و جین به یکدیگر برخورد می کنند و هر دو کمی می ترسند. جین به کلمنتاین و ربکا می گوید که آرامش خود را حفظ کنند و آرام راه روند.اما ربکا وحشت از این همه زامبی وحشت کرده و در یک جا بی حرکت و ترسان ایستاده است.جین برای کمک به او نمی آید . اما با کمی درنگ به سمت کلمنتاین و ربکا می رود تا با کلمنتاین نقشه ی خوبی بکشند. نقشه ی آنها این است که کلمنتاین توجه یک متحرک را به جلب کند و از آن طرف جین زامبی را بکشد تا از او برای حرکت در بین زامبی های دیگر و قایم شدن در پشتش استفاده کند . خوشبختانه جین ، ربکا و کلمنتاین (سه عضوِ مونث در گروه) موفق به فرار می شوند و از میان جنگل حرکت خود را آغاز می کنند .
در میانه ی راه ، ربکا لحظه ای توقف می کند . کلمنتاین از او می پرسد که چه شده ، ربکا می گوید به دلیل باردار بودن به انرژی بیشتری نیاز دارد . کلمنتاین به او دلداری می دهد. جین صبر می کند و از ربکا می پرسد که “تو می خوای با بچت چی کار کنی ؟ ” ربکا عصبانی می شود ، با این که جین نیز عذرخواهی می کند. بحث کوتاهی بین این دو نفر شکل می گیرد ولی در نهایت مشخص می شود که جین نیز خواهری داشته که از مرگ او ناراحت است و به همین دلیل رنج زیادی را تحمل می کند . نام خواهر جین ، “جِیمی” است.
این سه نفر ، به منطقه ی Parker’s Run می رسند. جایی که یک مجسمه از فداکاری انسان ها دیده می شود. مجسمه ای که نماد بازی جدید است و کاراکترهای بازی خیلی به آن نگاه می کنند. اما هیچ حرفی به زبان نمی آورند. در آنجا بانی و مایک دیده می شوند که از دیدن آنها بسیار خوشحالند. کنی در کنارِ جسد همسرش خوابیده ؛ کلمنتاین سعی می کند با کنی حرف بزند ولی این دفعه کنی تماما بر سر او غر زده و همه چیز را تقصیر یک دختر بچه می اندازد. در ادامه جین و کلمنتاین برای پیدا کردنِ لوک ، سارا و نیک و همین طور مقداری آب و غذا به سمت جنگل می روند . همه ی افراد با این تصمیم موافقند ( از اینجا به بعد رابطه ی بین جِین و کلمنتاین عمیق تر می شود )

کنی عصبانیتش را به طرز بدی روی زامبی ها خالی می کند
در میانه ی راه ، جین به کلمنتاین می گوید که مطمئن نیست آنها بتوانند سارا و یا دیگر افراد را پیدا کنند . اما شما می توانید با او مخالفت کنید . به هر حال ، جین می گوید که به هیچ کس به غیر از کلمنتاین اعتماد ندارد ؛ به خاطر اینکه کلمنتاین باهوش و صادق است. جین از خواهرش برای کلمنتاین می گوید ، و این که سالانه برای بازدید از یک پارکِ تفریحی در ویرجینیا ، در تابستان به آنجا سفر می کردند . به نظر می رسد چیزی او را آزار می دهد . اتفاقی در مورد خواهرش اما دیدنِ چند متحرک در ادامه ی راه ، او را از صحبتش باز می دارد. کلمنتاین و جین ، دو تا از آنها را می کشند و جیب های آنها را می گردند اما تنها چیزی که پیدا می کنند یک چاقوست همراه با عینکِ سارا. این نشان می دهد که سارا هنوز زنده است. جین به کلمنتاین آموزش می دهد که همیشه از مرگ یک زامبی باید مطمئن شد. آنها یک بحث را در مورد سارا شروع می کنند که یک دفعه صدای جیغِ سارا و صدای لوک شنیده می شود. در ادامه سازندگان شما را با صحنه ی بسیار آزار دهنده ای مواجه می کنند . اگر نیک زنده باشد ، شما او را در حالی میبینید که به زامبی تبدیل شده و در میانِ یک قفس گیر افتاده است. کلمنتاین به زجر آور ترین شکل ممکن کله ی او را با تبرش از بین می برد و سپس آن دو به حرکتشان ادامه می دهند. پس از کشتنِ چند متحرک ، در آن طرفِ یک دیواری از اشیاء ، دری را مشاهده می کنند و صدای سارا را از پشت آن در می شنوند. متحرک ها سعی می کنند در را باز کنند و وارد شوند . جین به کلمنتاین می گوید که سعی کن راهی پیدا کنی تا حواس آنها را پرت کنیم . کلمنتاین فکر بکری به ذهنش می رسد. جسدِ یکی از زامبی ها را در صندلی جلو ماشینی می گذارند تا صدای بوق همه جا را فرا گیرد. زامبی ها به سمتِ جین و کلم می آیند اما آنها از درِ پشتیِ خانه ای فرار می کنند و به داخلِ خانه ای که سارا و لوک در آن هستند می رسند.لوک از دیدنِ آن دو خوشحال می شود . اما سارا در جایی خشکش زده و تکان نمی خورد . لوک سراغِ نیک را می گیرد که در نهایت از خبر مردنِ او بسیار ناراحت می شود. زامبی ها به درون حجوم می آورند . در ادامه شما باید سعی کنید که سارا را از جایش بلند کنید و اگر او بلند نشد ، جین سعی می کند شما را از کمک کردن به او منصرف کند. حال شما دو انتخاب دارید ، یا اینکه پیش سارا بمانید و یا اینکه همراه جین و لوک از آنجا خارج شوید . اگر پیش او بمانید ، می توانید او را با سیلی ای نجات دهید. در میانه ی راه ، جین روشِ مرگ خواهرش را توضیح می دهد . جِیمی خواهرِ کوچکترِ جین بود که بعضی مواقع از دستِ این دنیای آخرالزمانی خسته می شد . در پاره ای از اوقات ، جین موفق می شد او را برای حرکت کردن متقاعد کند و در پاره ای دیگر ، مجبور می شد او را حمل کند. اما روزی از روزها ، آنها در یک پشت بام توسط زامبی ها محاصره می شوند . جین از خواهرش می خواهد که برای نجات جانش بپرد اما او نمی پرد. در نهایت جین مجبور می شود خود را نجات دهد در حالی که خواهرش می میرَد.
در بازگشت ، آنها متوجه می شوند که ربکا درد بسیار زیادی را تحمل می کند . بانی از کلمنتاین می خواهد که با کنی صحبت کند زیرا او تنها کسی است که در رابطه با به دنیا آوردن بچه ها اطلاعات دارد. در ادامه کلمنتاین قبول می کند و برای صحبت کردن با کنی به درون چادر می رود. کنی از مرگِ ساریتا بسیار ناراحت است اما کلمنتاین او را آرام می کند و به بیرون می آورد. کنی به همه اعلام می کند که آب و مقداری لوازم پزشکی نیاز است. اعضای گروهِ جدید سعی می کنند این لوازم را پیدا کنند . (شما باید انتخاب کنید ابتدا همراه جین بروید و یا همراه با بانی و مایک) در هر صورت شما باید هر دو را همراهی کنید.
هنگامی که با جین می روید ، ذهن جین کمی مشغول است و معلوم نیست در کدام باغ به سر می برد. به نظر می رسد که او کلمنتاین را مانند خواهر نداشته ی خود می داند. آنها در طبقه ی بالای ساختمانی ، محیطی امن و ایده آل برای به دنیا آوردنِ فرزندِ ربکا پیدا می کنند . به هر حال درِ آن قفل است و جین با چاقو ای که پیدا کرده است برای باز کردنِ آن تلاش می کند.کلمنتاین به جین هشدار می دهد که غریبه ای را در دوردست مشاهده کرده است که به سمت آنها می آید . آنها به دلیل آمدن او مخفی می شوند و کلمنتاین او را منحرف کرده تا جین اسلحه ی کمری ای که او با خود دارد را از دستش بگیرد . نامِ آن مرد “آروو” است . یک اسپانیایی اصیل که مقداری نیز انگلیسی بلد است . دستِ او نیز در هنگامِ گرفتنِ اسلحه می لرزد . او کیفی را نیز به همراه داشت. کلمنتاین درونِ آن کیف انواع لوازم پزشکی و یک قرص آرام بخش پیدا می کند. شما می توانید کیفِ او را به کلی بر دارید و یا آن را به او برگردانید. جِین سپس به او حمله می کند و می گوید : نمی خوام دیگه تو رو این طرفا ببینم . آروو فرار می کند.
در هنگامی که شما با بانی و مایک نیز می روید ، یک کت برای ربکا (به جای پتو) و ظرف آب را پیدا می کنید که درِ آن قفل شده است اما پنجره اش باز است . بانی تصمیم می گیرد که به وسیله ی پنجره ، در را از داخل باز کند که یک دفعه یک زامبی دستِ او را می گیرد. مایک درب را شکسته و به موجود حمله می کند. و دستان او را از پشت می گیرد. کلمنتاین نیز با یک ضربه ی بی نظیر در سرِ زامبی ، کار را تمام می کند . وقتِ بردنِ آب رسیده. مایک هر دو ظرف آب را در دستانش می گیرد و آنها راه می افتند. در میانه ی راه راکونی مشاهده می شود. مایک ، بانی و کلمنتاین سعی می کنند آن راکون را بگیرند ولی وقتی خانواده ی او را نیز می بینند رهایش می کنند.
این سه نفر به سمتِ دیگر اعضا باز می گردند ؛ اما یک دفعه متحرک ها حمله می کنند ؛ کنی (شاید همراه با مایک) برای دفاع می روند و دیگر افراد ، به سمت محلی که جِین و لوک حضور دارند . فرار می کنند . همگی به آنجا می رسند و از این که می بینند جین و لوک به راحتی در حال صحبت هستند ناراحت و عصبانی می شوند. ربکا خیلی درد می کشد و جیغ می زند. در اینجا شما می توانید قرص های آرام بخشی را که به دست آورده اید به او بدهید تا کمی آرام شود. همه ی افراد برای دفاع در برابر متحرک ها به بیرون می روند . تعدادی از آنها را می کشند اما این موجودات بیشتر از آن هستند که فکر می کردند. لوک و کلمنتاین یک جسمِ سنگین و بزرگی را در مقابل درب قرار می دهند . زامبی ها برای شکستن درب به آن می کوبند که یک دفعه ، قسمتی از طبقه ی بالا فرو میریزد و جِین و سارا نیز به پایین سقوط می کنند. شما می توانید به جِین بگویید که برود سارا را نجات دهد که در این صورت نیز تلاش شما بی فایده بوده و سارا جانش را در مقابل زامبی ها از دست می دهد و در مقابل جِین نجات پیدا می کند. زامبی ها از آن طرف می خواهند هجوم بیاورند اما کلمنتاین با از بین بردنِ اهرمِ دیگر ، آن ها را به پایین می اندازد. اکنون بچه ی ربکا به دنیا آمده است ولی به نظر می رسد که مرده است زیرا هیچ حرکتی نمی کند. اما ناگهان با یک سرفه ی جانانه خیال همه را راحت می کند ! برای اولین بار و یا شاید هم بیشتر ، بچه ای در این دنیای آخرالزمانی به دنیا آمده است. کودکی مذکر که امید را به همه باز می گرداند. گروه باید فردا سفرِ خطرناکِ خود را در حالی که جین نیز دیگر در میان آنها نیست (از گروه جدا می شود) به دلیل برف و بوران به سمت شمال آغاز کنند . اما همیشه همه چیز به وفق مراد نیست.
در میانه ی راه ، آروو و دوستانِ اسپانیایی اش با اسلحه به گروه حمله می کنند. کلمنتاین یک دفعه ربکا را می بیند که دارد تبدیل به زامبی می شود. حال شما می توانید تصمیم بگیرید که به ربکا شلیک کنید و یا کنی و دیگر اعضا را برای کمک صدا کنید که در هر دو صورت بازی با چند شلیکِ دیگر و به صورتی مبهم تمام می شود …
قسمتِ چهارم ، دارای داستانِ جالبیست که آن را از دیگر قسمت ها جد کرده و به قسمتِ سوم شبیه می کند . بازی در قسمتِ قبل یک شخصیت بد را معرفی کرد . اما در این قسمت داستانِ به دنیا آمدنِ یک بجه را روایت می کند. بچه ای که در دنیایی آخرالزمانی به دنیا می آید و این دنیا چقدر متفاوت است . بله ، دنیاهای آخرالزمانی خیلی متفاوت است . اما قضیه ی مجسمه .باید بروید از سازندگان بازی بپرسید که قضیه ی این مجسمه چیست اما به عقیده ی من و بسیاری از دوستان ، این مجسمه این سوال را در ذهن مخاطب و همین طور شخصیت های بازی پدید آورد که آیا واقعا در آخرالزمان نیز افراد به یکدیگر کمک می کنند؟ و از جانِ خود برای دوستان و هم نوعانشان می گذرند ؟ جواب را باید در کلِ اپیزود های عنوانِ مرده ی متحرک و همین طور فصل اول جست و جو کنید.
صداگذاری بازی بسیار جذاب است. در تمام بازی یک موسیقی آرام و البته ناراحت کننده پخش می شود. این روند در قسمت های قبلی نیز همین طور بوده و ریتمِ موسیقی در مواقعِ هیجانی بیشتر خواهد شد . در نتیجه شما در تمام قسمت های بازی و بهتر است بگوییم در بیشترِ قسمت های آن موسیقی ای را خواهید شنید.
برای خواندنِ نقدِ قسمت های دیگر مانند گرافیک و گیم پلی به نقدِ اپیزود قبلی که لینک آن در ابتدای این صفحه داده شد مراجعه کنید
در پایان باید گفت اپیزودِ چهارم دارای داستان جدیدیست که آن را از تمام قسمت های دیگر متمایز می کند و تمام مقدمات را برای یک پایان طوفانی فراهم کرده است . اگر می خواهید از اپیزود پنجم (که هنوز عرضه نشده است) لذت کامل را ببرید ، باید این قسمت را نیز تجربه کنید.
*برای دیدن دومیش برو ادامه..................*
ادامه مطلب

همهی ما شخصیت اپتیموس پرایم را به عنوان یک رهبر مقتدر به یاد داریم، او همهی ویژگیهای یک رهبر شایسته را داشت: باهوش، دلرحم و البته توانایی تبدیل به کامیون. متأسفانه در سالهای گذشته چیزی که از شخصیت پرایم دیدم از این موارد بسیار دور شده و همه در هیاهو و انفجارهای احمقانهی فیلمهای مایکل بی گم شده است. در این میان شاید بازیها بتوانند گوشهای از شخصیت او را به تصویر بکشند، اما Transformers: Rise of Dark Spark قطعاً یکی از آن بازیهای مورد پسند طرفداران اپتیموس پرایم نخواهد بود.
سازنده: Edge of Reality
ناشر: Activision
سبک: شوتر سوم شخص
پلتفرمها: PC, PS3, PS4 X360, XOne, WiiU, 3DS
تاریخ انتشار: ۲۴ جون / ۲ شهریور
با اینکه بازی را شرکت کمتر شناخته شده Edge of Reality ساخته، گیمپلی آن بسیار شبیه به نسخهی پیشین ترنسفورمرز مانند War for Cybertron وFall of Cybertron است که استودیوی High Moon وظیفهی ساخت آنها را به عهده داشته. از نکات مبهم این بازی، محل اتفاق افتادن داستان آن است. به نظر میرسد دنیایی که در آن هستیم همان دنیای کارتون اوریجینال ترنسفورمرز است اما طراحی رباتها به گونهای است که ما را یاد فیلمها میاندازد. حتی اشارههای مستقیمی هم به آخرین فیلم آن، Transformers: Age of Extinction میشود. نتیجهی این آشفتگی، این است که گیمر احساس میکند قطعات مختلف داستان از منابع گوناگون گرد آورده شدند و فقط کنار هم قرار گرفتند.
گیمپلی هم چندان فوقالعادهتر از داستان نیست. بازیهای ساخته شده به دست High Moon لحظات لذتبخشی داشتند و به نظر میرسد Rise of the Dark Spark تنها سعی کرده از آنها تقلید کند. بازی کردن به جای رباتهای گوناگون – چه دارای شخصیتی خوب باشند چه بد – بهترین لحظات بازی را تشکیل میدهند. اگر هیچ کار دیگری برای انجام دادن نداشته باشید، این بازی میتواند وقت شما را پر کند، و حداقل سعیش را میکند که کمی هم هیجانانگیز باشد. تنوع اسلحهها قابل قبول است و عوض شدن به ماشینها و هواپیماها هنگامی که از پس دشمنان برنمیآیید، مفید و قطعاً جذاب است.
اگر فکر میکنید هنگامی که در حالت روبات یا ماشین در حال گشت و گذار هستید و به خاطر قدرت بدنی روباتتان کاملاً شکستناپذیر هستید، کاملاً در اشتباهید. چرا که با اولین ضربهی دشمنان، روباتهایتان چنان واکنشی از خود نشان میدهند که انگار از آلمینیوم ساخته شدهاند. این مورد تمام لذت بازی را به عنوان کسی که کنترل اپتیموس پرایم را تحت کنترل دارد میگیرد، این روبات قویتر از آن است که بلافاصله با برخورد به دشمنان سقوط کند. طراحی ضعیف سیستم زد و خورد هم باعث شده پیروزی در مراحل آن طور که باید و شاید مورد پسند واقع نشود. به جای استفاده از تاکتیکها و روشهای مختلف در طول بازی، تنها یک راه را بارها و بارها تکرار میکنید تا شاید یکبار به نتیجه برسد. بعضی مراحل بیش از حد معمول طول میکشند و موجهای پیاپی دشمنان سرعت و هیجان بازی را میگیرد. اینجاست که سیستم ذخیرهسازی و چکپوینت ضعیف بازی هم مزید بر علت میشود که مرحله را فعلاً رها کنید تا بعد سر فرصت به آن بپردازید.
در واقع، Rise of the Dark Spark گیمپلیای بسیار طولانی دارد. زمانی که به آخر بخش ۱۴ بازی میرسید، احتمالاً به اندازهی سه فیلم آیندهی ترنسفورمرز به رباتها شلیک کردهاید. البته این حجم از درگیریهای بازی به خوشایندتر شدن آن کمکی نمیکند. مرحلههایی که در سیارهی زمین میگذرند چنان طراحی ضعیفی دارند که به نظر میرسد دکورهای یک فیلم هیولایی با بودجهی کم هستند، تا بازیای که در سال ۲۰۱۴ عرضه شده و برای دو نسل هم منتشر میشود. صداگذاری هم ممکن است شما را به مرز دیوانگی بکشاند. در بعضی مراحل، رباتها آنقدر یک جمله را تکرار میکنند که در ذهنتان حک شده تا مدتها بیرون نمیرود.
باگهای بازی هم به مشکلات بسیار آن میافزایند. در مراحلی که باید با رباتهای اصلی مبارزه کنید، گاهی پیش میآید که نوار وضعیت سلامت او کاملاً خالی میشود اما هیچ اتفاقی نمیافتد. در این موقعیت ناچار هستید که جان خود را فدا کنید تا مرحله را از اول شروع کرده و شانسی خود را بار دیگر امتحان کنید. یکی دیگر از باگهای معمول بازی، گیر کردن در اشیای مختلف محیط بازی است. این گیر کردن اجازهی هیچ کاری به شما نخواهد داد باید دوباره روند پیشین را طی کنید، یعنی صبر کردن تا وقتی دشمن آن مرحله جان ربات تحت کنترلتان را بگیرد تا از ابتدا شروع کنید.
البته موقعیتهای لذتبخشی هم در بازی وجود دارند. مانند مرحلهای که باید با رباتی که به هواپیما تبدیل میشود از ساختمان نیمهکارهای فرار کنید قبل از اینکه زمان انفجار بمب سر برسد. در جای دیگر شما کنترل ربات بسیار جالبی را در اختیار دارید که Grimlock نام دارد از میان آروارههای رباتیکیاش، شعلههای آتش بیرون میزند. به نظر میرسد این مراحل معدود برای کاهش حس تکراری شدن بازی طراحی شدهاند، اما در طول روند بسیار طولانی بازی، تعدادشان اندک است و نمیتوانند بر نکات منفی بازی سرپوش بگذارند.
در حالت آنلاین بازی که Escalation نام دارد، تا ۴ نفر میتوانند با هم بازی کنند و در مقابل موجهای پی در پی دشمنان مقاوت کنند. اما همان طور که انتظار میرود، این موجهای دشمنان بسیار شبیه به هم هستند و تنوعی در آنها دیده نمیشود که بتوان آن را برای مدتی طولانی ادامه داد. بازی سعی میکند گیمر را وابسته به خودش نگه دارد، با دادن امتیازها و جوایزی از قبیل بهبودهایی برای اسلحهها و از این دست موارد. اما اکشن بازی به اندازهای سطحیست که این امتیازها معنای چندانی پیدا نمیکنند. برند Transformers قطعاً برند ارزشمندی است، و کسانی که خود را مسئول ساخت بازیهایی بر اساس آن میبینند باید تلاش زیادی کنند که خیل عظیم مخاطبانش را راضی نگه دارند. ولی Rise of the Dark Spark آن قدر به هم ریخته و نامنظم است که اصلاً در خور اسم Transformers ظاهر نشده است.
اپتیموس پرایم ارزشی فراتر از این بازی دارد، و همینطور وقت شما.

تا حالا این همه از تمامی نقاط کهکشان به دور هم جمع نشده اند، اما تا حالا با دشمنی مثل این رو به رو نشده ایم. دروگرها به ما بخششی نشان نمی دهند و ما هم نباید این کار را بکنیم. آنها جمعیت ما را قتل عام می کنند و ما باید با اقتدار و سرعت در برابر این جنایت بایستیم… آنها پیشروی می کنند تا آخرین شهرهای ما سقوط کند ولی ما سقوط نخواهیم کرد… ما بر اوضاع مسلط میشیم… هر کدوم از ما خودش را در نبردی که در پیش روست نشان خواهد داد. با سرعت و اقتدار ایستادگی کنید… با یک دیگر ایستادگی کنید. هکت، تمام! (سخنرانی دریاسالار هکت در سومین بازی)
Mass Effect (اثر جرمی) نام فرانچایزی در سبک شوتر سوم شخص/نقش آفرینی/علمی-تخیلی ساخته شده توسط یکی از استدیو های کمپانی Electronic Arts با نام Bioware می باشد. زیبایی هایی که این سری آفرید منجر به قرار گرفتنش در لیست برترین بازی های دهه و نسل هفتم شد. سه گانه اثر جرمی شامل Mass Effect, Mass Effect 2, Mass Effect 3 می باشد. نسخه اول در وب سایت معتبر متاکریتیک نمره ۹۱/۱۰۰ دریافت نمود و با موفقیت بزرگی که برای استدیو Bioware به ارمغان آورد، باعث شد سازندگان به صورت جدی تر یک بازی بزرگ تر و وسیع تر را در نسخه های بعدی ارائه دهند. ادامه موفقیت اثر جرمی نسخه دوم این سری یعنی Mass Effect 2 بود که میانگین نمره اش در متاکریتیک ۹۶/۱۰۰ بود و تبدیل به یکی از برترین بازی های تاریخ شد که اگر بخاطر داشته باشید، همین نسخه در VGA 2012 یکی از نامزدین برترین بازی دهه بود. استدیو سازنده که از همان ابتدا داستان کامل این بازی را آماده کرده بود و قصد داشت یک سه گانه بسازد، کار خود را ادامه داد و سرانجام این تلاش ها، یکی از بزرگ ترین بازی های سبک RPG یعنی Mass Effect 3 (با نمره ۹۳/۱۰۰ در متاکریتیک) بود. وسعت و زیبایی های این سری باعث شد طرفداران زیادی بدست آورد و تمامی طرفداران خواهان ادامه آن بودند و حال هم منتظر نسخه بعدی این بازی هستند. در این مقاله می توانید اطلاعات جامعی از این فرانچایز و هر سه عنوان منتشر شده بدست آورید.

Mass Effect 3 | Commander Shepard
داستان
کهکشان در یک چرخه بی پایان نابودی قرار گرفته است. هر ۵۰۰۰۰ سال یک نژاد ماشینی به نام Reaper ها (دروگرها) به کهکشان راه شیری حمله می کنند. با بی رحمی تمام، ماشین ها تمامی تمدن های پیشرفته را نابود می کنند و تنها تکه های پراکنده تکنولوژی را باقی می گذارند و پس از آن تمامی شواهد موجودیت خود را از بین می برند به طوری که تنها عده ای این افسانه قدیمی را باور دارند. حال آن ها بازگشته اند و این وظیفه شماست که جلوی آن ها را بگیرید. بازی در سال ۲۱۸۳، ۳۵ سال پس از کشف آثار Prothean ها (این نژاد از ساکنان دوره قبلی بودند که توسط دروگرها نابوده شده اند) در سیاره مریخ اتفاق می افتد. با این اکتشاف، انسان ها دانش عنصر صفر (Element Zero) و فیزیک های اثر جرمی را آموختند که باعث شد بتوانند با سرعتی بیش از سرعت نور در فضا سفر کنند. هم چنین آن ها توانستند ایستگاه های واسطه ای جرمی (Mass Relay) را پیدا کنند که در تمامی کهکشان وجود داشت و این اجازه را به آن ها می داد تا در هزاران سال نوری با سرعت سفر کنند و در دیگر نقاط کهکشان به جستجو بپردازند. این به انسانیت اجازه داد تا با دیگر نژادهای کهکشانی آشنا شود و خود را در این دنیای بزرگ تازه کشف شده جا دهد.
تمامی نژادهایی که در این بازی قرار داده شده اند منحصر به فرد و هر کدام تاریخچه و دنیای خود را دارند. از این نژادها می توان به Krogan ها، Salarian ها، Asari ها و Turian ها اشاره داشت. شما در نقش فرمانده Shepard، یک سرباز در نیروی Alliance (نماینده و معرف زمین در Citadel) هستید. این شخصیت در دنیای بازی های ویدئویی از محبوبیت خاصی برخوردار است و افرادی که سری Mass Effect را بازی کرده باشند، بدون شک به این کارکتر علاقه دارند. از آن جایی که این بازی RPG می باشد، شما در تمامی تصمیمات مهم نقش دارید که خود باعث می شود شخصیت کارکتر شما در طول بازی ساخته شود. آیا شما حاضر هستید همه چیز را قربانی کرده و وارد یک ماموریت خودکشی شده تا کهکشان را نجات دهید؟

Mass Effect
آغاز حماسه | Mass Effect
این بازی که اولین نسخه سه گانه اثرجرمی بود در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۷ ابتدا برای Xbox 360 – در ۲۸ مه ۲۰۰۸ برای PC و در ۴ دسامبر ۲۰۱۲ برای PS3 منتشر شد. در سال ۲۰۰۵، از این بازی توسط Bioware رونمایی شد و در آن زمان گفته شد که Mass Effect یک انحصاری Xbox 360 و یک سه گانه خواهد بود. Casey Hudson مدیر پروژه این بازی بود و در اوت ۲۰۰۷ مصاحبه ای با وب سایت IGN داشت و اطلاعاتی از بازی ارائه داد.
داستان بازی از آنجایی شروع می شود که در سال ۲۱۸۳، سفینه آزمایشی SSV Normandy از سیستم Alliance به طرف سیاره مستعمره انسان ها با نام Eden Prime می رود تا یک بیکن Prothean (یکی از نژادهای بازی) را تحویل گیرد. هم چنین شورای Citadel به همراه آن ها یکی از Spectre (افرادی هستند که قوانین برای اختیارات آن ها بی معنی بوده و به منابع زیادی دسترسی دارند و تنها به شورا پاسخگو هستند) های خود را با نام Nihlus می فرستد. وظیفه این Spectre بغیر از کمک رسانی در ماموریت، زیر نظر داشتن فرمانده Shepard می باشد چرا که هم اکنون اولین نامزد انسان ها برای ورود به مجمع Spectre ها می باشد. پس از رسیدن به این مستعمره، اتفاقاتی می افتند که سرنوشت تمامی نژادها را تغییر می دهند…
گیم پلی Mass Effect در سال ۲۰۰۷ و با شروع کار، کاملا نوآورانه و منحصر به فرد بود. برای اولین بار، شما وارد دنیای آینده و کهکشان راه شیری شده اید و نژادها و موجودات فضایی گوناگونی را مشاهده می کنید که بسیاری از آن ها در طول بازی دشمن شما بوده و تعدادی از آن ها از یارانتان هستند. سلاح های بازی کاملا جدید بود و شما نمی توانید نمونه آن ها را در دنیای امروزی مشاهده کنید. جزئیات اشیا و دیگر عنصرهای محیط در این بازی به قدری عالی بود که شما در آن غرق می شدید. با تمامی این تعریف ها، اگر این بازی را با نسخه های بعدی این سه گانه مقایسه کنیم، شاهد ضعف ها و مشکلات زیادی خواهیم بود. گیم پلی بازی از Mass Effect 2 به کلی تغییر کرد و با بهبودهای زیادی همراه بود. با پیشرفت در بازی، شما فرماندهی سفینه SSV Normandy را بدست می گیرید و با خدمه و یارانتان بازی را پیش می برید. در هر مرحله، فرمانده شپرد می تواند دو تن از افرادش را با خود به همراه داشته باشد. تفاوت این بازی با دیگر عناوین شوتر این می باشد که NPC ها و یاران شما واقعا در مبارزات مفید هستند و به شما یاری می رسانند. هم چنین هوش مصنوعی بازی با توجه به اینکه تنها شروع کار بود، تاثیربرانگیز می باشد.

Mass Effect | Gameplay Screenshot
سر هر مسئله، تصمیم گیرنده اصلی شما هستید و تمامی تصمیم هایی که می گیرید بر روی بازی و پایان آن و نسخه های بعدی تاثیر دارند. یکی از نکات قابل توجه این می باشد که می توانید ذخیره های پروفایل خود را از Mass Effect به Mass Effect 2 و از قسمت دوم به Mass Effect 3 انتقال دهید. با اینکار، نتیجه، عواقب و تاثیرات تمامی کارهایتان در بازی قبلی را مشاهده خواهید کرد و شپرد با امتیازات نسخه قبلی می تواند تبدیل به فرمانده کارکشته تری شود اما در غیر این صورت، بازی تصمیمات را خود با توجه به برنامه قبلی انتخاب و ادامه پیدا می کند. متاسفانه این بازی با باگ های زیادی همراه بود و از آن ها رنج می برد اما سازندگان پس از انتشار با عرضه آپدیت هایی، این باگ ها را تا حد زیادی از بین بردند و در نسخه های بعدی عملکرد بهتری داشتند.
اخلاق و شخصیت شما در Mass Effect با طرز صحبت کردن شما و تصمیماتی که می گیرید مشخص می شود. این اخلاقیات، به دو گروه Paragon و Renegade تقسیم می شوند. برعکس بسیاری از بازی های دیگر که تنها شخصیت کارکتر را به “خوب” و “بد” تقسیم می کنند و با انجام یک کار درست می توانید کار اشتباهی که قبلا انجام داده اید را جبران کنید، اثر جرمی هم کارهای خوب و هم کارهای بد شما را محاسبه می کند و انجام یک کار خوب در بازی بدان معنا نیست که افراد و کارکترهای دیگر کارهای بد شما را فراموش می کنند. ریت اخلاقیات و شخصیت کارکتر بازی در بسیاری از تصمیمات مهم و ماموریت ها تاثیر دارد.
گرافیک اثر جرمی با توجه به سال عرضه و در مقایسه با بازی های آن دوران، قابل قبول می باشد، هرچند این گرافیک در نسخه های بعدی این بازی با بهبود قابل توجهی مواجه بوده است. در مورد موسیقی بازی می توان گفت که انجسامی در آن احساس می شود. داستان بازی بسیار جذاب می باشد و بازیکن از همان ابتدا با هیجان آن را دنبال خواهد کرد و هم چنین در صورت درک موسیقی، این بازی تا مدت ها از ذهن شما خارج نخواهد شد. موسیقی متن این عنوان توسط Jack Wall (که هم چنین موسیقی Call of Duty: Black Ops II نیز کار وی می باشد)، Sam Hulick، Richard Jacques و David Kates ساخته شده است.
نمرات بازی تمامی زیبایی ها و عناصر منحصر به فرد آن را تایید می کنند. همان طور که قبل تر نیز گفته شد، Mass Effect در متاکریتیک ۹۱ از ۱۰۰ را بدست آورد. هم چنین نمرات: Gameinformer: 9.75/10, Gamespot: 9/10, Official Xbox Magazine: 10/10, Gametrailers: 9.6/10, Eurogamer: 8/10 قابل توجه می باشند. اثر جرمی در رسانه ها حواشی زیادی داشت و هم چنین نقد های منفی ای از آن منتشر شد.

Mass Effect 2 | Illusive Man
خیزش حماسه | Mass Effect 2
اثر جرمی ۲ در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۰ برای Xbox 360 و PC عرضه و نسخه PS3 در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۱ با یک سال تاخیر منتشر شد. Mass Effect 2 را می توان موفق ترین بازی این سه گانه دانست. می خواهم این بازی را طوری وصف کنم که آن را درک کنید… سری فیلم های جنگ های ستاره ای (Star Wars) را در نظر بگیرید. وقتی در دنیای این سری قدم می گذارید و به بررسی آن می پردازید، عشق و علاقه را در تک تک جزئیات و عناصر داستانی مشاهده می کنید، این چیزی بود که Bioware می خواست و علاقه سازندگان و هیجان آن ها را در هنگام ساخت، با پیشرفت در بازی Mass Effect 2 می توان فهمید.
بازی از آنجایی شروع می شود که شپرد و خدمه اش در کهکشان راه شیری و برای یک ماموریت فرستاده شده اند. در اینجاست که فرمانده مورد حمله یک نژادی که در افسانه ها از آن ها سخن گفته می شد، یعنی Collector ها (جمع کننده) قرار می گیرد. Collector ها برای Reaper ها (دروگرها) کار می کنند. در نسخه اول، Reaper ها از نژادی روباتی با نام Geth استفاده کردند تا کهکشان را برای ورودشان آماده کنند. حال نوبت به Collector ها رسیده است که بسیار خطرناک تر و کشنده تر هستند. اتفاقاتی به دنبال آن می افتد و حال فرمانده قصه ما باید تیم خود را جمع کند و به نبرد با آن ها برود. جهان هم اکنون خطر Reaper ها را جدی تر می گیرید با اینکه بسیاری از نژادها و سران بر این باورند که این موجودات تنها یک افسانه هستند.
همان طور که گفته شد، Reaper ها هر ۵۰۰۰۰ سال به کهکشان می آیند تا تمدن های پیشرفته را از بین ببرند. آن ها که یک نژاد فوق پیشرفته و ترکیبی از موجودات ماشینی و زنده هستند، در فضای تاریک (به قسمتی از فضا گفته می شود که در آن ستاره ای وجود ندارد و یا به عبارتی فضای تاریک در میان کهکشان ها قرار دارد و آن ها را از هم جدا می کند) سکونت دارند. بهتر است به عبارت “فوق پیشرفته” بپردازیم. منظور از این عبارت، قدرت این موجودات است. تسلیحات جنگی آن ها و تعدادشان به قدری زیاد است که حتی ناوهای جنگی بزرگ از نابود کردن یکی از سفینه های آن ها عاجزند.

Mass Effect 2 | Garrus & Shepard
در مبارزات و گیم پلی بازی بهبودها و پیشرفت های زیاد و قابل توجهی دیده می شوند. سیستم پوششی و قابلیت های مبارزه ای پیشرفت داشته و با تنوع بیشتری از سلاح ها همراه هستیم. هم چنین هوش مصنوعی بازی بهتر از قبل عمل می کند و یاران شما در حین مبارزه پشتیبانی بهتری خواهند داشت. بغیر از تغییرات قابل توجه، پایه و هسته گیم پلی به بازی اول وفادار مانده است. در بازی حالت های مختلفی وجود دارد، شما می توانید در بازی یک سرباز (Soldier) باشید و یا نقش یک پیشقراقل (Vanguard) را بازی کنید. در تمامی حالت ها تجربه شما از بازی متفاوت خواهد بود. هم چنین می توانید اطمینان داشته باشید که هربار این بازی را دوباره شروع کنید، تجربه تان متفاوت خواهد بود و عنصرهای جدیدی از داستان و دنیای بازی را مشاهده خواهید کرد.
در قسمت دوم به ادامه توضیحات Mass Effect 2 و Mass Effect 3 می پردازیم. در ادامه می توانید اطلاعات خلاصه شده ای از تعدادی از نژادهای بازی را مشاهده کنید.

Asari
Asari: آن ها به عنوان قدرتمند ترینِ نژاد در کهکشان راه شیری شناخته می شوند. سیاره آن ها Thessia در سیستم Parnitha و سحابه Athena می باشد. Asari ها بخاطر دانش، سیاست و قدرت های Biotic شناخته شده هستند. این نژاد نقش مهمی را در سری و به خصوص قسمت سوم ایفا می کند.

Krogan
Krogan: این نژاد، تنها جنگ و مبارزه را می شناسد. حاصل پیشرفت های آنها در طول زمان، نبردی هسته ای در سیارشان و نابودی آن بود. بعد از آن وقایع، Krogan ها توسط Salarian ها (یکی دیگر از نژادها) کمک داده شده و با تغییراتی که انجام شد وارد جامعه کهکشانی شدند و از نظر قدرت نظامی پیشرفت زیادی داشتند تا به نبردهای Rachni پایان ببخشند. پس از این نبردها، Krogan ها تبدیل به یک تهدید برای کهکشان شدند و انقلابی راه انداختند که Turian ها (یکی دیگر از نژادها) را مجبور کرد تا Genophage (یک ویروس) را رها کنند که در نهایت باعث شد افزایش جمعیت این نژاد متوقف شود.

Turian
Turian: به خاطر قدرت نظامیشان شناخته می شوند و سومین نژادی بودند که پا به Citadel گذاشتند. پس از شکست دادن Krogan ها، آن ها در شورای Citadel مکانی گرفتند. Genophage در واقع یک سلاح بیولوژی ساخته شده توسط Salarian ها بود، اما این Turian ها بودند که این سلاح را راه اندازی کردند. محل سکونت اصلی آن ها سیاره Palaven می باشد.
Salarian: دومین نژادی که به Citadel آمدند، Salarian ها بودند. آن ها بسیار خونگرم و اهل سیاره Sur’Kesh هستند و به گونه ای فعالیت بیش از اندازه دارند؛ سریع فکر می کنند، سریع صحبت می کنند و سریع راه می روند. بخاطر این سرعت در انجام کارها، آن ها کم عمر می کنند و Salarian ای ۴۰ ساله چیزی کمیاب محسوب می شود.
واسه ی دیدن بقیش برو ادامه......... .
ادامه مطلب

مخفی کاری یکی از سبک هایی است که همیشه طرفداران مخصوص خود را داشته است این سبک در بازی های رایانه ای به دلیل نیاز به تفکر و چیدن استراتژی های خاص برای از بین بردن دشمنان جزو زیبا ترین سبک ها بوده است هرگاه سخنی از مخفی کاری بوده است فکر ما ناخود آگاه به سمت بازی هایی همچون Thief MGS و سری Splinter Cell می رود. در بازی های مخفی کاری شما نیاز دارید تا از فکر خود نیز بهره ببرید. گیمر دیگر قادر نخواهد بود که اسلحه را بر دستان خود بگیرد و دشمنان را با خاک یکسان کند و مرحله تمام!. در این سبک خلاقیت بالای گیمر و تمرکز بالا می تواند یکی از برگ های برنده در بازی باشد.جدا از این گونه مسائل بالاخره لذت بازی کردن بازی هایی در این سبک بسیار بالا تر از بازی های شوتر است.
سری بازی اسپلینتر سل در سال ۲۰۰۲ شاهد انتشار اولین نسخه از خود بود این بازی در ابتدا به صورت تقلید هایی کوچک از روی سری بازی متال گیر شکل گرفت و سپس سم شکل جدی تری به خودش گرفت و کم کم یوبی سافت با اضافه کردن المان های جدید و پیاده سازی خلاقیت هایی نو در بازی توانست سری اسپلینتر سل را به جایگاه واقعی خود برساند. داستان بازی اسپلینتر سل به مراتب ساده تر و گیرا تر از متال گیر بود زیرا کاراکتر اصلی فقط یک نفر بود سم! البته مقایسه ی این دو بازی کار درستی نیست زیرا هر دو بازی در سبک مخفی کاری بی نظیر هستند اما در این قسمت ما بر روی سری بازی اسپلینتر سل تمرکز کرده ایم و در قسمت های آتی در مورد متال گیر و بقیه بازی های در این سبک به بحث و بررسی می پردازیم.
Tom Clancy’s Splinter Cell
نسخه ی اول این سری بازی ها در سال ۲۰۰۲ برای Windows و xbox عرضه شد نسخه ی اول یا تولد این ژانر با استفاده از المان های موفق متال گیر و اضافه کردن چند ویژگی کوچک توانست یک بازی دیگر را برای این سبک به ثبت برساند موتور بازی UE2 بود که در آن زمان جزو بهترین انجین ها برای ساخت یک بازی زیبا بود استقبال از این بازی در آن زمان تقریبا کم بود اما سازندگان این بازی برای ادامه دادن به این نسخه برنامه های زیادی داشتند چرا که سم دارای پتانسیل بالایی چه از لحاظ داستان و چه از لحاظ گیرا بودن و قابل درک بودن داشت سم دارای لباس مخصوص خود و همچنین عینک دید در شب بود که باعث می شد احساس جذاب بودن بیشتری به کاراکتر بازی القا شود. نسخه ی اول بازی از لحاظ پیچیدگی های لازم در حد بسیار زیادی بود چرا که گیمر های مبتدی و تازه کار نمی توانستند آن را به خوبی درک کنند و این مسئله خیلی توانست خود نمایی کند و جزو یکی از ویژگی های خوب بازی بود و از همین رو این بازی مورد استقبال بسیاری از گیمر های هاردکور قرار گرفت.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Pandora Tomorrow
پس از دو سال بالاخره ناشر و سازنده اسپلینتر سل نسخه جدیدی از بازی را ساخته و عرضه کردند در سال ۲۰۰۴ سم به میادین بازگشت اما این دفعه در اندونزی رفیق سایه ها درون اندونزی به دنبال هدف خود می گردد داستان بازی در سال ۲۰۰۶ روایت می شود و سم از طرف سازمان جاسوسی آمریکا قصد نفوذ به تشکیلات سازمان تروریستی را دارد که مخفی گاه اصلی آن ها اندونزی است.انجین به کار گرفته شده برای این بازی نیز همان UE2 تقویت شده می باشد. بازی با گیم پلی روان و گرافیکی متوسط طرفداران خاص خود را پیدا کرد از آن به بعد بود که یده های بعدی برای نسخه های بعدی در ذهن سازندگان شکل گرفت. سم متفاوت تر خواهد شد زیرا دیگر اسپلینتر سل از آب و گل در آمده است والمان های خاص خود را در بازی هایش به کار می برد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Chaos Theory
یک سال پس از فروش خوب اسپلینتر سل TC نسخه ی جدیدی از بازی را ساخت این بازی برای کنسول های Ps2 Xbox و Pc عرضه شد که بعد ها به صورت HD برای کنسول Ps3 هم عرضه شد. انجین سازنده ی بازی UE2.5 بود این نسخه از اسپلینتر سل برای اولین بار از RP استفاده می کرد از این بخش برای بهتر شدن فیزیک و طبیعی تر شدن آن در بازی استفاده می شود. همچنین در این نسخه از اسپلینتر سل حرکات مخفی کاری و هوش مصنوعی دشمنان پیشرفت بسیار چشم گیری داشت و در بازی NPC های زیاد و بیشتری حضور داشتند. همچنین این نسخه دارای مولتی پلیر نیز بود که بر جذابیت بازی اضافه می کرد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Essentials
در سال ۲۰۰۶ به فاصله ی بسیار کمی دو نسخه از اسپلینتر سل عرضه شد یکی از این نسخه ها به صورت انحصاری برای PSP بود و برای ساختن بازی سازندگان از موتور UE2 استفاده کردند البته این گرافیک این نسخه برای کنسول های PSPدر حد متوسط رو به بالا بود بازی دارای هشت مرحله اصلی بود و سه مرحله ی فرعی که با عنوان Bonus Mission در بازی شناخته می شوند این بازی زیاد مورد استقبال قرار نگرفت و نمره ی ۵٫۸ از ده را از سوی گیم اسپات دریافت کرد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Double Agent
این نسخه جزو یکی از زیبا ترین و محبوب ترین نسخه های اسپلینتر سل بود که توانست مخاطب های زیادی را جذب کند.این بازی دارای گرافیکی زیبا و قابل قبول بود و در سال ۲۰۰۶ فیزیک بازی یکی از بهترین ها بودگیم اسپات به این بازی نمره ی عالی را داد البته بر روی نسخه های ps2 x360 pc Ps3 نسخه Wii این بازی متوسط رو به پایین بود چون کنترل نا مناسب و سخت گرافیک خشک رنگ بندی نا مناسب و قدرت کم Wii باعث شدند که بازی بر روی Wii به صورت مناسب بهینه سازی نشود
Tom Clancy’s Splinter Cell: Conviction
پس از چهار سال غیبت سم در سال ۲۰۱۰ بازگشتی شکوه مند از سم را شاهد بودیم بازگشتی که خیلی ها را خوشحال کرد این بار سم دیگر برای سازمان جاسوسی کار نمی کند و دنبال انتقام است دختر او یعنی سارا در حادثه ای جان خود را باخته است و سم به دنبال دلیل این حادثه است در حین بازی سم متوجه می شود که دخترش زنده است در بازی چالش های متفاوتی برای شما به وجود می آید در بازی هوش مصنوعی دشمنان شما بسیار عالی کار شدهع است و بازی سختی را شاهد هستیم کسانی که جزو دسته ی Casual باشند صد در صد سراغ این بازی نخواهند رفت بازی نیازمند تمرکز بالاست گرافیک بازی کمی تا قسمتی ضعیف کار کرده است و با UE2.5 تقویت شده ساخته شده است در بازی شما به هیچ وجه نمی توانستید سبک اکشن را پیش بگیرید چون تیر اندازی در بازی به قدری سخت بود که فقط برای سبک مخفی کاری استفاده می شد و در کل این بازی جزو یکی از زیباترین بازی های مخفی کاری بود و از گیم اسپات نمره ۸ از ده را دریافت نمود.
Splinter Cell:BlackList
نسخه ی جدید از این سری بازی که با حواشی بسیار زیاد روانه بازار شد و توانست نمرات خوبی را هم کسب کند اما از طرفی هم مخاطبان اصلی و همیشگی این بازی نتوانستند با این نسخه ارتباط خوبی برقرار کنند چرا که سم فیشر نه تنها سم فیشر قدیم نبود بلکه به یک رباط تبدیل شده بود و از سران هر دستوری که میگرفت را اجرا میکرد. اما گیم پلی بازی دچار تحولات خوب و مثبتی شده بود لباس های متفاوت سم و اسلحه های مختلف برای پیشبرد مراحل به جذابیت بازی اضافه میکرد. اما دیگر مخفی کاری در بازی حاکمیت نمی کرد و متاسفانه میدیدیم که همه ی مراحل با اکشن کامل تمام می شود و همین موضوع باعث شده بود سم فیشر به طور کلی در این بازی نابود شود.

این تصویر برای طرفداران SC فاجعه است!!!!!

برای بزرگنمایی برروی تصویر کلیک کنید

با ورود بازی Gears Of war به دنیای بازیهای رایانهای توسط شرکت Epic Games، انقلابی جدید در سبک سوم شخص به وجود آمد. بازی که تنها پس از مدت کوتاهی توانست عنوان یکی از پرفروش ترین بازیها را نصیب خود کند. بازی که با عرضه آن سیارهای جدید به نام Sera و دشمنان جدید بشری، Locust Horde را معرفی کرد و در پی آن، قهرمان جدید به نام Marcus Fenix با اندامی ورزیده، صدای خشن و صورتی پر از زخم و رنج را وارد این دنیای مجازی کرد. شخصیتی جدید که شاید تا مدتها در ذهن تمام گیمرها بماند.
مقدمه
سری بازی Gears Of War به حق، به خوبی از حدکثر توان موتور Unreal استفاده کرد و با خلق محیطها، شخصیتها و گیم پلی زیبا جای خود را در میان رقبای خود به راحتی باز و تا حد بسیار زیادی تثبیت کرد. Gears Of War توانست با آوردن کاور گیری در بازیهای رایانه ای انقلابی را ایجاد کند که امروزه در بیشتر بازیهای بزرگ دنیا و مخصوصا بازیهای سوم شخص این امر را میبینیم. حالا میخواهیم مروری بر ۴ نسخه امده از بازی بکنیم تا بیشتر با این بازی انقلابی آشنا شویم.
ریشه های داستان



تاریخ انتشار (میلادی): ۰۷ Nov 2006


تاریخ انتشار (میلادی): ۰۷ Nov 2008







سری Call Of Duty دیگر تبدیل به یک فرنچایز سالیانه شده است و این سال هم Call Of Duty: Advanced Warfare جلودار این فرنچایز است تا شاید بتواند ضعیف ترین عنوان سری Call Of Duty یعنی Call Of Duty: Ghosts را از خاطره ها کمرنگ تر کند. امسال Activision تصمیم گرفته است تا به یک شرکت جدید روی دهد تا بازی خود را با وسواس تمام بسازد، بله این اولین تجربه ی Sledgehammer در ساخت یک عنوان Call Of Duty می باشد. پر فروش ترین عنوان شوتر این بار تصمیم گرفته است تا استودیوی خود را به تصویر بکشد و از این استودیو یک معرفی داشته باشد.
این اولین نسخه از Call Of Duty می باشد که بر روی نسل بعدی و یا نسل حاضر کنسول ها یعنی نسل هشتم منتشر می شود. البته نسخه های نسل هفتمی هم در دست ساخت هستند که به کیفیت نسخه های دیگر نیستند. این بازی ۴ نوامبر ۲۰۱۴ منتشر خواهد شد و با موتور In-house engine ساخته خواهد شد.
واسه دانلود برو ادامه ی مطلب................
ادامه مطلب

Sniper Elite III یک عنوان شوتر تاکتیکی می باشد که شما در آن باید از مغز و استعداد خود استفاده کنید و توسط دشمنان دیده نشوید، همچنین آن ها را از دور مورد حمله قرار دهید. این بازی توسط Rebellion Oxford با استفاده از موتور Asura ساخته شده است و کار انتشار این بازی بر دوش ۵۰۵ Games بوده است. این عنوان که ۱ جولای منتشر شده است برای کنسول های نسل هشتم و هفتم و PC در دسترس است.
این بازی بعد از انتشار خود با هجوم و معرفی DLC های جدیدی مواجه شده است که از آن ها می توان به DLC کشتن هیتلر یا Kill Hitler اشاره کرد. شرکت سازنده یعنی Rebellion تصمیم گرفته است تریلر جدیدی منتشر کند و به معرفی یک DLC جدید بپردازد. این بار در این تریلر شما باید چرچیل انگلیسی را نجات دهید. این DLC نام Save Churchill را به خود اختصاص داده است. در ادامه می توانید تریلر معرفی این بسته ی الحاقی را مشاهده کنید.
میخوای دانلود کنی پس برو ادامه ی مطلب................
ادامه مطلب
سری Far Cry یکی از بهترین جهان آزاد های ماجراجویی می باشد، شاید اولین دلیلی که این بازی به جای امروزی خود رسید این بود که آن ها بازی خود را با دوربین اول شخص منتشر کردند و سنت های قبل از خود را شکستند ولی از گیم پلی این بازی نمی توان رها شد. هر سه نسخه ی منتشر شده از این بازی گیم پلی بسیار سریع و خوبی داشته است و هر نسخه هم در حال بهبود می باشد. حالا نوبت Ubisoft رسیده است تا شانس خود را باری دیگر با Far Cry 4 امتحان کند.
بازی در Kyrat سپری می شود، جایی که زیر دست دیکتاتور مخوف Pagan Min اداره می شود. آیا تا به حال به این فکر افتاده اید که این دنیا چگونه خلق شده است؟ خب سازندگان بازی قصد دارند به شما نشان دهند. تماشاگر یک سفر خطرناک از سازندگان بازی باشید که به طراحی این دنیا انجامید.
برای دانلود برو ادامه.............
ادامه مطلب
هیچ به این موضوع فکر کرده اید که اگر اساسین کرید در قرن ۲۱ و در دنیای واقعی وجود داشت چه اتفاقی می افتاد ؟ دیگر لازم نیست فکر کنید در ویدئوی که در این قسمت برای شما آماده کرده ایم می توانید مشاهده کنید که چه اتفاقاتی رخ می دهد !
این ویدئو در ۳ دقیقه و نیم و توسط devin graham تهیه شده است که در ادامه می توانید مشاهده و یا دانلود کنید
برو ادامه ی مطلب..............
ادامه مطلب
خودتان را آماده کنید چرا که وقت آن رسیده است بار دیگر آخرالزمان را از دید Joel و Ellie با بازی The Last Of Us اینبار در نسل هشتم تجربه کنید. عنوان انحصاری کنسول Playstation 3 که حیرت همگان را به همراه داشت و شرکت سونی نیز طبق آمار بدست آمده تصمیم گرفت که آن را بار دیگر عرضه کند تا اینکه دیگر بازیکنان نیز از تجربه یک بازی بی همتا محروم نمانند. لانچ تریلر The Last Of Us: Remastered به تازگی منتشر شده است که شما می توانید با دانلود آن، انتشار بازی The Last Of Us را بر روی کنسول نسل هشتمی Playstation 4 جشن بگیرید.
همانطور که در گذشته نیز اعلام شده بود، نسخه بازسازی شده بازی The Last of Us از جزئیات و کیفیت بسیار بالاتری در چهره شخصیت ها برخوردار خواهد بود و آقای Neil Druckmann به عنوان مدیر پروژه، گرافیک بازی را حد صحنه های سینمایی عنوان اصلی خطاب کرده اند. در نسخه PS3 بازی The Last of Us ما این سطح از جزئیات را فقط در زمان تماشای نمایه های ویدئویی میان بازی شاهد بودیم اما در حین گیم پلی افت گرافیکی مشهود بود. این روش بسیار مناسبی است که سازندگان به کار گرفتند تا صحنه های تاثیر گذار سینمایی هر چه بیشتر احساسات و قدرت خود را به نمایش بگذارند.
The Last of Us: Remastered از امروز برای کنسول Playstation 4 عرضه خواهد شد. لازم به ذکر است که Left Behind به عنوان DLC بازی The Last of Us نیز همراه نسخه PS4 خواهد بود.
برو ادامه مطلب.......
ادامه مطلب
همانطور که می دانید سری جدیدی از بازی های Sims یعنی The Sims 4 در ماه سپتامبر امسال توسط The Sims Studio به صورت رسمی برای تحولی در این سری بازی ها منتشر خواهد شد. همانطور که اعلام شده بود در این نسخه جدید استخر و یا برخی دیگر از مکان ها وجود ندارد. شرکت EA برای جبران از Emotion های مختلف عنوان The Sims 4 با انتشار تریلری جدید رونمایی کرد. با سری چهارم عنوان Sims شاهد زندگی ای کاملا طبیعی در دنیای بازی های رایانه ای خواهید بود.
همچنین شرکت EA اعلام کرده است کنترل دستی حرکات ( Emotion ) ها در بازی باعث می شود هر چه زودتر به سرعت Skill های بیشتری به دست آورید و در بازی از امکانات و ارتقاهای بیشتر بهره مند شوید. هنوز هیچ فردی نتوانسته این قابلیت را تجربه کند، پس باید تا زمان عرضه رسمی بازی منتظر ماند تا شاهد این قابلیت های جدید در این عنوان باشیم.
عنوان The Sims 4 در دوم ماه سپتامبر به صورت رسمی برای سیستم عامل مک و ویندوز در آمریکای شمالی منتشر خواهد شد. در روز چهارم ماه سپتامبر هم شاهد عرضه این عنوان در اروپا خواهیم بود.
برو ادامه ی مطلب................
ادامه مطلب
چندی پیش مایکروسافت از کنسول نسل بعدی خود یعنی Xbox One رونمایی کرد و حالا قصد داریم از بازی های حسگر حرکتی Kinect for Xbox360 تعدادی گلچین کنیم و برترین های آنها را به شما نشان دهیم. این که آیا کینکت موفق بوده یا خیر بحث دیگری است. کینکت در دنیا توانست رکورد سریعترین فروش دستگاه های دیجیتالی را بدست بیاورد اما با این حال پیدا کردن بازی خوب در لیست بازی های آمده برای آن کار ساده ای نیست. گیمرها از این دستگاه حمایت کرده اند اما این سازندگان هستند که نمی دانند که چگونه برای کینکت بازی بسازند.
Dance Central
اگر شما باهوش باشید زمانی که کینکت در سال ۲۰۱۰ عرضه شد حتما یک نسخه از Dance Central را خریداری می کردید. بازی های رقصی دیگر در محیط های مختلف در دسترس هستند Dance Central با لطف وجود بهترین موسیقی و سازگاری با کینکت به عنوان بهترین بازی در این سبک شناخته می شود. این بازی حتی کسانی که از رقصیدن می ترسند نیز تشویق می کند تا از سر جایشان بلند شوند. البته این بازی بدون کینکت نیز قابل بازی است اما با کینکت لذت دیگری دارد.
Gunstringer
Gunstringer یک بازی کمدی است که از ذهن استدیو Twisted Pixel خارج شده و تجربه ای جالب را به شما می دهد. شخصیت های بازی آقا و خانم Splosion هستند که مکالمه های خنده دار بین آن ها رد و بدل می شود. البته گیم پلی بازی آن چنان پیچیده نیست. متاسفانه مبارزه با کینکت همان سرخوردگی را به شما می دهد که مبارزه با یک دشمن سر سخت را انجام می دهید.
Child of Eden
Child of Eden را می توان جانشین Rez نامید که به شما تجربه ای جدید با استفاده از اعضای بدن را می دهد. با استفاده از دست های خود، با یکی بر روی دشمنان قفل می کنید و با دست دیگر شلیک می کنید که نیاز است تا حواس خود را جمع کنید. بازی را می توانید با کنترل هم انجام دهید اما با کنیکت مزیت بهتری دارد.
Happy Action Theatre and Kinect Party
Happy Action Theatre و Kinect Party آن که مخصوص کینکت ساخته شده هر دو محصول استدیو Double Fine است که دقیقا یک بازی ویدئویی نیست. این دو بیشتر شبیه به فن آوری جدید برای بهره بردن از تمام توانایی های کینکت هستند. محیط های تعاملی و لباس های عجیب غریب همراه با یک برند طنز از استدیو Double Fine چیزی است که شما بیشتر از این نمی توانید در بازی دیگر ببینید.
Kung-Fu High Impact
King-Fu High Impact شما را به دنیایی دو بعدی می برد که در آن هیچ گونه آموزشی از کاراته ندیده اید و کافیست جلوی کینکت لگد بزنید تا شخصیت بازی هم همان کار شما را تکرار کند. کینکت از گیمرها می خواهد تا تصویر خود را قرار دهند و با وارد شدن آن ها در دنیای کمدی بازی، خود کاراته باز این بازی باشند. دنیای مضحک و خنده دار بازی، یکی از بهترین راه حل ها برای جمع شدن دوستان با یکدیگر است.
Sesame Street: Once Upon a Monster
Sesame Street: Once Upon a Monster یک عنوان دیگر از استدیو Double Fine است که برای کودکان ساخته شده است. دنیای بازی پر شده از محیط ها و مکانهای رنگارنگ با شخصیت های بامزه است. تعامل در این بازی سادست و هیچ گونه جریمه ای در آن نخواهید شد، چرا که این بازی برای کودکان ساخته شده است.
Wreckateer
Wreckateer بدون نقص و عیب نیست و نواوری های خاصی هم ندارد اما دلیلی که باعث شده این بازی سزاوار این باشد که در لیست قرار بگیرد، تجربه لذت بخش آن است. پرتاب سنگ به قلعه مقابل خود، بسیار جالب است و اگر بتوانید از تمام اعضای بدن خود استفاده کنید جذابتر هم می شود. این بازی، نوری برای فعالیت بدنی در بازی های ویدئویی را روشن کرده و به خوبی حس بارگیری و شلیک کردن را به شما می دهد. همه ما آرزو داریم تا باز دوباره به زندگی واقعی بازگردیم.
Fruit Ninja
Fruit Ninja یک بازی بزرگ موفق در موبایل می باشد. کنترل و قوانین بازی آسان و قابل درک است و مسلما هر کسی این بازی را بر روی موبایل خود نصب کرده است. استفاده از کینکت برای بازی کردن بهترین راه حل نیست ( چرا که صفحه نمایش موبایل برتری محسوسی دارد) اما تجربه ای جدید و جالب را از طریق کینکت به شما می دهد.اگر کسی قصد دارد به شما بخندد کافیست شما در حال بازی کردن Fruit Ninja ببیند.
Kinect Adventures
بسته ای از بازی های مختلف است که به شما نشان می دهد که تکنولوژی جدید چگونه می تواند در انجام بازی ها کمک کند. در این راستا Kinect Adventures این کار را بخوبی انجام داده و تجربه ای عمیق را به شما می دهد و شما خواهید دید که هر چیزی که در بازی ساخته شده، چگونه می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند اما این را توجه داشته باشید که به صورت سرگرم کننده یا Fun ساخته شده است.
دیگر بازی های کینکت
اگر تعجب کردید که چرا بازی هایی چون Hulk Hogan’s Main Event, Kinect Nat Geo TV, Top Hand Rodeo Tour, Fable: The Journey, Kinect Star Wars, و Blackwater را نام نبردیم به خاطر این است که استفاده از کینکت در آن ها بسیار وحشتناک است !
در طول حیات حسگرهای حرکتی عناوین Family Game یا به اصطلاح بازیهای خانوادگی جزو جدانشدنی این حسگرها بوده و هستند. ماکروسافت که از اهمیت بالای این عناوین خبر دارد از ابتدای معرفی کینکت تا به حال چند عنوان متفاوت همچون Raving Rabbids و DisneyLand Adventures را برای این حسگر حرکتی عرضه کرده است.
نام بازی: Kinect Rush: A Disney-Pixar Adventureسازنده: Asobo Studios
ناشر: Microsoft Studios
سبک: Family Game
پلتفرم: Xbox 360
================================================================
ماکروسافت به تازگی و با هزینه و هایپ بسیار بالایی دست به ساخت عنوانی با نام Kinect Rush زده است. این عنوان که از نظر ظاهری شباهت زیادی به دیگر عنوان همسبک خود یعنی DisneyLand Adventures دارد، با این تفاوت که تمرکز KR بر روی چهار انیمیشن محبوب دیزنی و پیکسار یعنی UP، Ratatouille، The Incredibles، The Cars و ToyStory است. در ابتدای کار، بازی شما را اسکن کرده و شخصیتی شبیه به شما را در بازی قرار میدهد. اولین مشکل بازی در همین لحظه خودنمایی میکند؛ سیستم اسکن بازی به هیچوجه شبیه به نمایشهای قبل از عرضه نیست و شما را به کلی ناامید خواهد کرد. تنها نکتهی مثبت این سیستم اسکن، توانایی تشخیص رنگ پوست و رنگ لباس بوده و در موارد دیگر همچون شبیهسازی چهره تا حد بسیاری ضعیف عمل میکند.
پس از اسکن کردن خود هنگامی که وارد بازی میشوید یکی از نکاتی که جلب توجه میکند گرافیک فنی نسبتا ضعیف بازی است. متاسفانه سازندگان تنها به گرافیک هنری بازی و طراحی شخصیتها اهمیت دادهاند و در طراحی فنی بازی و همچنین طراحی تکسچرهای محیطی و همینطور سیستم نورپردازی تا حد زیادی کمکاری شده است. در کنار این ضعف گرافیکی مشکل تکراری شدن موسیقی نیز در چند دقیقهی آغازین به شدت به بازی ضربه میزند و سبب میشود تا ترجیحدهید بازی را بدون صدا بازی کنید! البته حضور برخی صداپیشگان حقیقی شخصیتها باعث میشود تا این بخش از ورطهی نابودی دور شود.
اگر از این مشکلات اولیهی بازی بگذریم و تنها به گیمپلی بازی نگاهکنیم شاهد یک عنوان نسبتا خوب در بین عناوین حسگرهای حرکتی خواهیم بود. مهمترین علت موفقیت بازی در بخش گیمپلی کنترل روان و همچنین مکانیکهای ساده و کارآمد آن است. برای مثال مکانیک سادهای همچون راه رفتن در عناوین همسبک مثل DisneyLand Adventures طراحی بسیار عجیبی داشته کاربری نسبتا دشواری دارد؛ اما در KR کافی است تا دستهایتان را در کنار خود تکان دهید تا شخصیت شما شروع به راه رفتن کند. علاوه بر مکانیزمهای ساده و کارآمد بازی وجود مینیگیمهای متنوع و جذاب نیز از نکات قوت بازی است. مینیگیمهای بازی با تکیه بر شخصیتهای محبوب انیمیشنها و اندکی رنگبندی شاد لحظات شاد و مفرحی را برای بازیبازان، خصوصا خردسالان پدید آوردهاند.
مینیگیمهای بازی هر کدام به نوعی وام گرفته شده از دیگر عناوین کینکت همچون Kinect Joy Ride هستند؛ اما با این وجود همچنان لذتبخش و متنوع هستند. علاوه بر این وجود حالت چندنفره برای بازی سبب میشود تا تجربهی مراحل نسبت به گذشته جذابتر شود. البته این بخش نیز مشکلات خاص خود را دارد. برای مثال در بخشهای پرتحرک همچون قایقسواری در قالب انیمیشن UP مشکلاتی مانند عدم تشخیص صحیح حرکات پیش میآید که با توجه به مخاطبان بازی که عمدتا خردسالان و خانوادهها هستند، این مشکل تا حد بسیار زیادی پررنگ میشود. البته وجود قابلیت کنترل صوتی بازی که به بهترین شکل ممکن نیز کار میکند، سبب میشود تا حد بسیاری از این مشکلات چشمپوشی کنیم.
در پایان و با توجه به موارد ذکرشده، تجربهی این عنوان نسبتا جذاب را به تمامی کینکتداران خصوصا هواداران انیمیشنهای پیکسار و دیزنی پیشنهاد میکنم؛ مخصوصا این که بازی در دو دیسک عرضه شده است که دیسک دوم حاوی چند دموی قابل بازی از عناوین مطرح کینکت است.
================================================================
گیمپلی: ۷٫۵
گرافیک: ۷٫۰
صداگذاری و موسیقی: ۸٫۰
جذابیت: ۸٫۰
ارزش: ۷٫۶
===================
نکات مثبت: تجربهی بازی با شخصیتهای دوستداشتنی انیمیشنها، مکانیکهای ساده وگیرای گیمپلی، قابلیت کنترل صوتی دقیق، مینیگیمهای سرگرم کننده، یک عنوان مناسب برای خانوادهها و خردسالان.
نکات منفی: موسیقی تکراری، گرافیک فنی ضعیف، بخش اسکن بیمصرف!، روند تکراری.
motion sport
و اما آخرین بازیی که قصد معرفی آن را داریم بازی نچندان موفق motion sport هست ، البته از نظر گرافیک خیلی بهتر از بازی Kinect Sport هست و بازی های دیگری مانند اسب سواری و فوتبال آمریکایی و اسکی را دارد ولی از نظر دقت حرکات خیلی ضعیف تر از Kinect Sport هست که شاید اصلی ترین ضعف آن در همین باشد.
منوی بازی بسیار بد طراحی شده و اصلا هیچ ایده گرافیکی جالبی در آن دیده نمیشود. شما در منوی این بازی میتوانید یکی از بازی های Skiing – Boxing – Soccer – Riding – Hang و Football رو انتخاب کنید و در همه بازی ها میتوانید به صورت آفلاین یا آنلاین مولتی پلیر بازی کنید.
در کل بازی چندان آش دهن سوزی نیست و اگر میخواهید فقط گرافیک خوبی را با کینکت بازی کنید و یا اگر از بازی Kinect Sport سیر شده اید بازی motion sport انتخاب مناسبیه.
مشخصات بازی
- نام بازی motion sport
- نوع : ورزشی – شبیه سازی
- قابلیت ۴ نفره ولی نه همزمان
- قابلیت ۲ نفره همزمان
- قابلیت ۲ نفره تا ۴ نفره به صورت آنلاین و همزمان در ایکس باکس لایو
- تصویر ۱۰۸۰P
- پشتیبانی از Dolby
- حجم ذخیره ۳۶ مگابایت
- شرکت UBISOFT
Kinect Sport
بهترین و با ارزش ترین بازی برای کینکت همین Kinect Sport هست چرا که سنسور در این بازی بسیار بسیار دقیق کار میکند و بازی های خیلی سرگرم کننده ای دارد. در این بازی میتوانید به انجام ، بولینگ ، فوتبال ، والیبال ، پینگ پنگ یا همان تیبل تنیس ، پرتاب نیزه ، پرتاب دیسک ، دو ، دو با مانع ، پرش و بوکس رو بازی کنید که هر کدام یک جذابیت خاص خودشو داره و بسیار زیبا هستند.
فوتبال تو این بازی بر خلاف تصوری که اکثرا دارن بسیار خوب و جالب طراحی شده و بستگی به دقت و چابکی شما دارد تا بتوانید برنده شوید. پینگ پنگ هم بسیار خوب و دقیق کار میکند و یه قسمت داره که شما تو هر ۲ تا از دستاتون راکت رو میگیرید و کامپیوتر برای شما توپ ارسال میکنه و شما با زدن اونها میتونید رکورد ثبت کنید.
همچنین پینگ پونگ رو میتونید به صورت ۲ به ۲ بازی کنید ، یعنی شما با یکی از دوستان و ۲ نفر کامپیوتر که رو به روی شما قرار میگیرند. بولینگ هم خیلی خوب است و میتونید ۴ نفره هم بازی کنید و ۱۰ بار فرصت دارید تا امتیاز کسب کنید و در نهایت یک نفر از ۴ نفر برنده میشود.
قسمت دو میدانی هم باز خیلی عالی هست به طوری که ۸ نفر در آن شرکت میکنند و در مسابقات دو ، دو با مانع ، پرتاب نیزه ، پرتاب دیسک و پرش باید شرکت کنید و بسته به امتیازی که در هر دور میگیرید در آخر رتبه داده میشود. به نظر من جالب ترین قسمت همین دو میدانی هست که میتوانید به صورت ۲ نفره و ۴ نفره آنلاین هم بازی کنید.
همانطور که در بالا گفتم بازی فوتبال خیلی قشنگ کار شده ، در واقع شما باید به یار های خود فقط پاس بدهید و وقتی نزدیک دروازه رسیدید به سمت آن شوت کنید ، اگر دروازبان باشید باید دستتان را به سمت توپ ببرید تا شوت را مهار کنید ، به طور مثال اگر با یک دست توپ را بخواهید بگیرید شناس کمتری دارید.
اگر توپ دست شما باشد میتوانید هم با پای راست و هم با پای چپ پاس بدهید و به هر طرف که نشانه بگیرید به همان طرف هم میرود. پیشنهاد میکنم حتما قسمت فوتبال و پنالتی رو امتحان کنید. والیبال هم در حد خوب هست ولی نمیتوان زیاد در آن دخالت کرد ، در واقع فقط کافی است دستتان را به سمت توپ ببرید. ولی بازی بوکس هم بسیار خسته کننده و جالب هست که بهتر است ۲ نفره انجام شود.
به نظر من بهترین بازی های Kinect Sport پینگ پونگ ، دو میدانی و فوتبال هست.
مشخصات بازی
- نام بازی Kinect Sport
- نوع : ورزشی – امتیازی
- قابلیت ۴ نفره ولی نه همزمان
- قابلیت ۲ نفره همزمان
- قابلیت ۲ نفره تا ۴ نفره به صورت آنلاین و همزمان در ایکس باکس لایو
- تصویر ۱۰۸۰P
- پشتیبانی از Dolby
- حجم ذخیره ۱ مگابایت
- شرکت مایکروسافت
Kinect JoyRide نقد بازی
یه بازی متفاوت با بقیه بازی های کینکت و کل بازی هایی که تا به الان برای کنسول ها منتشر شده همین Kinect JoyRide هست. شما در Kinect JoyRide میتوانید ماشین های خودتونو که در قبل دریافت کردید و یا اسپرت کردید رو برونید و با آن مسابقه بدید.
این بازی بسیار زیبا و جالب هست و کنترل فرمان اون هم بسیار دقیق هست و به راحتی میتونید ماشین رو به چپ و راست هدایت کنید ، به طور مثال برای نیتروژن زدن باید دست خودتونو به عقب و جلو ببرید و برای حرکات نمایشی باید کاملا به چپ یا راست و یا …. حرکت کنید.
در بازی میتونید با ۸ کامپیوتر مسابقه بدید و اگر ۲ نفره بازی کنید صفحه به ۲ قسمت تقسیم میشه و تاثیری بر روی کنترل بازی نمیگزارد و باز هم به خوبی کار میکند. مپ هایی که در این بازی موجود هست زیاد نیست ولی کیفیت خوبی دارند ، همچنین خودتان میتوانید مپ هایی رو طراحی کنید و با دوستان خود در همان مپ ساخته شده توسط خودتان مسابقه دهید و راه های مخفی بزارید که فقط خودتان بلد هستید.
تمامی ماشین ها در این بازی تقریبا یک قدرت و سرعتی دارند و به صورت فانتزی ساخته شده اند ، همچنین میتونید اونهارو به دلخواه اسپرت کنید و یا روی اونها برچست بچسبونید ، همچنین میتوانید بعد از اسپرت کردن ماشین ها ، آنها رو به دوستان خود در ایکس باکس لایو نشان دهید.
در کل بازی خیلی خوبی هست ، گرافیکش هم بد نیست و پیشنهاد میکنیم حتما امتحان کنید همچنین میتونید اون رو به صورت نشسته هم بازی کنید.
مشخصات بازی
- نام بازی Kinect JoyRide
- نوع : مسابقات ماشین و رانندگی آرکید
- قابلیت ۴ نفره ولی نه همزمان
- قابلیت ۲ نفره همزمان
- قابلیت ۲ نفره تا ۸ نفره به صورت آنلاین و همزمان در ایکس باکس لایو
- تصویر ۱۰۸۰P
- پشتیبانی از Dolby
- حجم ذخیره ۲۰۰ کیلوبایت
- شرکت مایکروسافت
Kinectimals هم یکی دیگر از بازی های موفق کینکت هست که میشه گفت بیشتر یه بازی سرگرم کننده سطحی و بچگونس ، تو این بازی شما یک حیون رو از بین ۵ نژاد مختلف انتخاب میکنید و برای اون اسم انتخاب میکنید ، بعد یه جونور که شبیه پرنده هست شما را تا انتهای بازی همراه میکند و به شما راهنمایی مراحل را میکند.
وقتی که یه حیون رو مثله ببر انتخاب میکنید اول باید یکم اونو قلق لک بدید و بعد اسم رو با صدای خودتان بگویید ، اسم رو چندبار باید تکرار کنید تا به درستی ضبط شود. سپس از این به بعد هر موقعه اسم اونو صدا بزنید به جلوی شما می آید.
در این بازی هم مینی گیم هایی وجود داره مثله پرتاب اشیاء که اصلا و اصلا خوب کار نمیکنه و بسیار بد کیفیت ساخته شده. قسمت های دیگری مثله هدایت ببر و بازی با ببر هم وجود داره که قسمت های جالبش همیناس.
یکی از نکات قوت بازی گرافیک بسیار خوب آن است ، شاید بشه گفت بهترین بازی از نظر گرافیکی برای دستگاه کینکت هست. این بازی توسط مایکروسافت منتشر شده و تا ۱۰۸۰P رو پشتیبانی میکند.
مشخصات بازی
- نام بازی Kinectimals
- نوع : فکری و سرگرمی
- قابلیت ۴ نفره ولی نه همزمان
- تصویر ۱۰۸۰P
- پشتیبانی از Dolby
- حجم ذخیره ۶ مگابایت
- شرکت مایکروسافت
Your Shape
بازی بعدی که قصد معرفی آن را داریم your shape هست که شباهت خیلی کمی به بازی داره و بیشتر یک بازی تمام ورزشیه که خبری از امتیاز و اول و دوم شدن نیست. ولی میتوان گفت فعلا جالب ترین بازی کینکت هست که از امکانات زیاد کینکت استفاده کرده است.
در ابتدا که بازی رو اجرا میکنید بدن شما رو به صورت کاملا ۳ بعدی نمایش میدهد و بعد از گفتن چند نکته وزن و قد شما را به صورت تقریبا حدودی مشخص میکند و بعد از اینکه برای شما پروفایل ساخت یک عکس هم از صورت شما میگیرد و در پروفایل تان قرار میدهد.
سپس به محلی میروید که باید چند مکعب را بشکنید که این بازی خیلی جالب است ، شما در وسط صفحه قرار میگیرد و مکعب های سبز رنگی در اطراف شما ظاهر میشود که باید با مشت و پا آنها را بزنید که اگر آروم بزنید فقط آنها پرت میشوند و اگر محکم بزنید آنها میشکنند.
بعد از آنکه این مرحله را پشت سر گذاشتید به منوی اصلی بازی میروید و در آنجا میتوانید خودتان را سفارشی کنید ، به طور مثال چگونگی نشان دادن شما ، مثلا آیا میخواهید عکس شما را نشان دهد یا فقط مدل ۳ بعدی نمایش داده شود و یا این مدل ۳ بعدی چه رنگی باشد و امثال این تنظیمات برای سفارشی سازی پروفایلتان وجود دارد.
این بازی یا بهتر بگوییم نرم افزار میتواند به شما یک برنامه ورزشی بدهد و بگویید روزی چند دقیقه و به چه نحو با بازی ورزش کنید که در آخر هر ورزش کالری سوزانده شده را هم نشان میدهد. مقدار کالری سوزانده شده در سمت چپ و بالای صفحه نمایش داده میشود.
در کنار این ورزش ها مینی گیم های جالبی هم وجود داره که یکی از آنها همان شکستن مکعب ها بود و دیگر به طور مثال نگه داشتن مکعب ها در بالای سر هست و چندین مینی گیم دیگر….
این بازی یا همان نرم افزار ورزشی قابلیت ۲ نفره را ندارد ولی میتوان در آن ۴ پروفایل یا بیشتر را درست کرد و مشغول انجام ورزش شد.
در کل حتما برای تست هم که شده این برای رو خریداری کنید چرا که امتحان آن کاملا ارزش داره و میتوان از بخشی از قدرت کینکت باخبر شد.
مشخصات بازی
- نام بازی your shape
- نوع : ورزشی
- قابلیت ۴ نفره ولی نه همزمان
- تصویر ۱۰۸۰P
- پشتیبانی از Dolby
- حجم ذخیره ۲ مگابایت
- شرکت UBISOFT