صفحه قبل 1 صفحه بعد

FIFA 14 نقد بازی

تن مقدمه برای سری بازی هایی که هرسال ارائه می شوند کار سختی است. اما من میخواهم یک مقدمه خیلی کوتاه را ارائه بدهم. برای یک عنوان که قرار است برای نسل بعد به شکل ویژه تری عرضه شود. بله FIFA 14!

 

فیفا عنوانی است که در دهه نود میلادی عرضه شد. این بازی در ابتدا یک عنوان پیکسلی بود و نقطه عطفش وقتی بود که در دهه ی دوم قرن ۲۱ رقیب شرقی فیفا یعنی PES ضعیف ظاهر شد و این فوتبال غربی بود که با تکیه بر فوتبال واقعی تر توانست بر شرق که مانند کارتون هایی مثل فوتبالیست ها سعی داشت فقط لذت و هیجان را به مخاطب منتقل کند، غلبه کند. از جمله ویژگی های فیفا در سالیان اخیر این بوده است که همیشه لایسنس های فوق العاده ای را ارائه می دهد و صدالبته این که از تخیلات فاصله گرفته است.

عنوان PES 2014 حداقل از نظر من بازهم ضعیف ظاهر شد و حتی یکی از معدود نکات برتری خود نسبت به FIFA یعنی طراحی خوب چهره ها را نیز از دست داد. اما FIFA هم تمرکز کمتری بر روی نسخه نسل فعلی خود داشته است و EA Sports تمرکز خود را بر روی PS4-X1 گذاشته است. کار من نوشتن نقد PES نیست. زیرا می توانم در همین نقد FIFA هم مشخص کنم که این دو بازی چه تفاوت هایی با یک دیگر دارند.

 

نام: FIFA 14

ناشر: Electronic Arts

سازنده:  EA Sports- EA Canada

سبک: Real Football-Sports Games

پلتفرم ها: Android-IOS-PS VITA-PS2-PS3-PS4-X1-X360-PC-WII U- 3DS

تاریخ انتشار: ۲۴ September برای پلتفرم های نسل حاضر، ۱۷ و ۲۳ سپتامبر برای IOS و Android. در اواخر ماه نوامبر برای کنسول های نسل بعد عرضه میشود.

در ابتدا باید بگویم که مانند نسخه ۱۳ عکس وین رونی از روی کاور بازی برداشته شده است و پای ثابت کاورهای این بازی لیونل مسی بهترین بازیکن ۴ سال اخیر جهان است. البته متاسفانه این کاور که در بالا ملاحظه می کنید چندان جالب کار نشده است. در کاوری که می بینید مسی در کنار گرت بیل، ستاره ۱۰۰ میلیون یورویی رئال مادرید قرار گرفته است. به جز بیل که در باکس آرت منطقه بریتانیا در کنار مسی قرار گرفته است در سایر نقاط جهان افراد دیگری در کنار مسی قرار گرفته اند. به عنوان مثال استفان الشراوی ستاره جوان میلان در ایتالیا، رابرت لواندوفسکی یکی از بهترین مهاجمان فصل جاری اروپا در لهستان، خاویر هرناندز، ستاره مکزیکی منچستر یونایتد در آمریکای شمالی و رادامل فالکائو کلمبیایی و آرتورو ویدال شیلیایی، ستاره های گران قیمت موناکو و یوونتوس در آمریکای جنوبی از جمله بازیکنان مطرحی هستند که در باکس آرت این بازی قرار گرفته اند.

در ابتدا بگویم که فیفا ۱۴ در نسل فعلی از گرافیکی بالا برخورد دار نیست. موتور IGNITE که نسخه ی نسل بعدی فیفا در آن نمایشی خارق العاده داشت در انحصار کنسول هایی است که برای اکثر ما ایرانی ها در ابتدا شاید یک آرزو باشد. گرافیکی که در نسخه نسل هفتمی این بازی وجود دارد مانند فیفا ۱۳ است ولی سعی شده از انیمیشن ها و طراحی های بهتری استفاده شود که به نسبت به فیفا ۱۳ کمی بهتر است اما تحولی مثبت را به وجود نیاورده است. بگذارید در ابتدا از گرافیک این بازی صحبت کنیم و وقت بیشتری را برای رکن اصلی این بازی یعنی گیم پلی بگذاریم:

 

در ابتدا نکته ای که در مورد فیفا ۱۴ وجود دارد این است که بزرگترین تحول آن نورپردازی آن است. بازی در روز گرافیکی چشم نوازتر دارد که این امر کاملا مشهود است. شما افکت ها و جلوه های بهتری را در روز می بینید. البته نکته ای که وجود دارد این است که نورپردازی بازی در شب بهتر است. به طور کلی فیفا ۱۴ به شکل عجیبی  اما نکته منفی بازی انیمیشن های نه چندان دلچسب آن است. این امر را خصوصا در امر تعویض ها می توانید به خوبی ببینید. بازیکنی که تعویض می شود کمی لب و دهنش را جمع می کند که در این صورت شما یکی از بدترین چهره هایی که ممکن است در یک بازی که در سال ۲۰۱۳ منتشر می شود را ببینید. بازیکن صورتی بسیار زشت پیدا می کند و حرکاتش نیز ابدا جالب نیست. اما این وقتی بدتر می شود که این انیمیشن به صورت مداوم تکرار می شود که امری خوشایند نیست. این مشکل در فیفا ۱۳ نیز وجود داشت که احتمال می دادیم حداقل در نسخه نسل هفتمی بازی رفع شود که متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد. اما طراحی نه چندان دلچسب چهره ها را که کنار بگذاریم، فیفا ۱۴ با توجه به سبکش و همچنین این که فعلا دارد از سخت افزار کنسول هایی استفاده می کند که یکی دو ماه دیگر جایشان را به کنسول هایی دیگر می دهند، گرافیک بدی ندارد. به طور کلی به جز انیمیشن های بازی و طراحی چهره ها فیفا مشکل بزرگی ندارد. سایه زنی ها نسبتا خوب کار شده اند و بدون لبه هستند البته در این مورد نیز بعضا اشکالاتی ناگهانی به وجود می آید که نکته مثبتی محسوب نمیشد. به طور کلی گرافیک این بازی قابل قبول است و فارغ از این که نسبت به رقیب دیرینه اش یعنی PES کمی ضعف دارد، می توان آن را قبول کرد و به راحتی بازی کرد.

به طور کلی فیفا سعی کرده است که ضعف هایش را در نسخه نسل فعلی بپوشاند تا این که بخواهد آن را دچار تغییرات کند. فیفا از باگ های کمتری برخورد دار است، فیزیک بهتری را دارا است که در ادامه در مورد آن توضیح خواهم داد.

به طور کلی فیفا ۱۴ در این زمینه بی اشکال نیست اما با توجه به این که نسخه ی نسل بعدی ای دارد نمی توان در این بخش اشکالات زیادی را از آن گرفت.

اما می رسیم به بخش اصلی بازی یعنی گیم پلی:

وقتی وارد فیفا ۱۴ می شوید نکته مثبتی که وجود دارد این است که شکل و شمایل تکراری منوها حذف شده اند و شکل جدید آن ها اولین نکته جدید این بازی است که البته چیز خیلی مهمی نیست. در ادامه بخش CARRER شامل یک سری تغییرات شده است که از مهم ترین آن ها می توان به اهمیت پرورش استعدادها اشاره کرد. اما اگر بخواهیم از بخش کریر که دچار تغییرات زیادی نشده است بگذریم فیفا ۱۴ ضعفی دارد که در نسخه های پیشین نداشت. بله Squad هایی که در روز آخر نقل و انتقالات در بازی وجود ندارد که ضعف بزرگی است. به طور مثال خرید های مهمی مثل مسوت اوزیل که راهی آرسنال شد و یا انتقال پرسر و صدایی مثل گرت بیل و یا حتی همین مسعود شجاعی خودمان! به تیم های جدید خود منتقل نشده اند که برای اولین بار فیفا ۱۴ در این بخش دچار مشکل شد که امری عجیب به نظر می رسد.

 

بخش Ultimate Team در پلتفرم های این نسل دچار تغییر نشده است. به طور کلی این در این بخش شما می توانید با مسابقه دادن و همچنین خرج کردن سکه هایی که می توان از Store خرید بازیکن خریداری کرده یا با بالاتر رفتن سطح خود بازیکن های بیشتری به تیم اضافه کنید. به طور کلی این بخش برخلاف کریر مود که باید با یک تیم اصلی بازی کنید دست شما را کاملا باز میگذارد که با گذشت زمان تیمی نظیر منتخب جهان را بسازید. در نسخه X1 این بازی که نوامبر عرضه می شود با چیزی حدود ۴۰ تن از برترین فوتبالیست های قدیمی اعم از دیگو مارادونا، پله، رود گولیت، گرد مولر، روبرتو باجو، میشل پلاتینی و بسیاری از ستاره های قدیمی تر بازی کنید. این بخش از فیفا به دو صورت انجام می شود. یکی مسابقات تک نفره که منتهی باید به وسیله شبکه های مخصوص کنسولها مانند Live و PSN انجام دهید و شکل دیگر نیز به صورت آنلاین با سایر تیم هایی است که خود را تقویت کرده اند. به طور کلی این بخش بدون داشتن پوینت در حالت آنلاین چند نفره چندان لذت بخش نخواهد بود اما در صورتی که بابت آن خرج کنید تجربه ای فوق العاده خواهید داشت.

 

اما برسیم به گیم پلی اصلی این بازی. در فیفا ۱۴ اولین چیزی که به ذهنتان می رسد این خواهد بود که به راستی این بازی سخت تر شده است. یک نکته مثبت در بازی این است که بازیکنان سبک نیستند و شما نمیتوانید به راحتی آن ها را حرکت بدهید. آن ها دارای وزن هستند و حرکت دادن توپ به همین علت کار سختی خواهد شد. بازیکن دیگر به راحتی توپ ها را کنترل نمی کند و نمیتواند مانند سری بازی های PES و تاحدودی FIFA های قبلی دستش را روی سرعت بگذارد و دیگر کسی جلودارش نشود. در فیفا شما باید حساب شده تر از قبل عمل کنید و با حفظ توپ و پاس های عمقی راهی به دروازه حریف پیدا کنید.به طور کلی فیفا ۱۴ شبیه سازی خوبی را ارائه داده است. فوتبال در اکثر نقاط دنیا تدافعی تر شده است و تیم هایی مثل اینتر یا چلسی توانسته اند در چند سال اخیر با این شیوه قهرمان اروپا هم بشوند. در این نسخه از فیفا شما متوجه می شوید که بازیکن ها هوش مصنوعی فوق العاده ای پیدا کرده اند. در این نسخه تعداد مهاجمین کمتر می شود و خب طبعا منطقی است که برتری عددی با مدافعین باشد. اما نکته ای که وجود دارد این است که در این نسخه بازیکنان سعی میکنند که همه نقاط زمین را پوشش دهند. به عنوان مثال در صورت نفوذ مدافعین کنار هافبک های تدافعی تیم جای آن ها را پر می کنند که امری جالب توجه است.در امر پاس دهی بازی دچار تغییراتی شده است. کنترل کردن توپ واقعا سخت شده است و البته بازیکن های حریف هم با پرس کردن شما حتی در یک سوم دفاعی سعی میکنند توپ را از شما بگیرند. به طور کلی پوشش دادن هم تیمی ها در این بازی فوق العاده است. مهاجمین نقشی فوق العاده را دارند. آن ها حتی مانع پاس دادن شما در خط دفاعی نیز می شوند. به طور کلی اگر بخواهیم گیم پلی فیفا ۱۴ را خلاصه کنیم می توانیم این را بگوییم که پاس دادن و کنترل آن سخت شده است، شوت ها کمی غیر طبیعی وارد دروازه می شوند و به به طور کلی بازی بر مبنای ضدحمله است.

 

همان طور که گفتم شوت ها متاسفانه در بازی غیر طبیعی شده اند. یکی از راه های ساده تر برای رسیدن به دروازه حرکت در عمق و ضربه زدن است که این امر کمی ساده شده است. شوت ها راحت تر وارد دروازه می شوند که البته EA در این مورد صحبت کرده بود اما کات غیرطبیعی توپ ها کمی آزار دهنده است. اما یکی از کارهای سخت در بازی گل زدن از راه سانتر است. متاسفانه فیفا در این نسخه مشکل عجیبی پیدا کرده است آن هم ضربه سر زدن است. خصوصا اگر یک مهاجم داشته باشید وی در میان مدافعان حریف اسیر شده است و نمی تواند ضربه سر بزند. البته امری غیر طبیعی نیست ولی احتمال گل شدن چنین توپ هایی هم بیش از حد پایین است. ویژگی های جدیدی که فیفا ۱۴ در بخش گیم پلی دارد مثل همیشه قابلیت هایی هستند که چندان به چشم نمی آیند. این قابلیت ها Pure Shot، Protect The Ball، Precision Movement و Teammate INTELLIGENCE نام دارند که اکثر آن ها کمتر به چشم می آیند. اصلی ترین ویژگی بین این قابلیت های جدید Protect The Ball است که به شما اجازه میدهد بتوانید توپ را نگه دارید و حتی بتوانید وقت بیشتری را نیز هدر بدهید. همچنین این قابلیت برای بازیکن هایی که حفظ توپ خوبی دارند می تواند در میانه میدان که حریف شما را پرس میکند موثر باشد.

 

فیزیک فیفا ۱۴ به نسبت خوب شده است. دیگر بعضا با یک برخورد ساده بازیکنان به زمین نمی افتند و همچنین فیزیک توپ و نحوه حرکت دادن آن به روی چمن بهتر شده است. البته این مورد

همان مسئله وزن بازیکن نیز بر میگردد، بازیکنان سنگین شده اند و شما صرفا یک جسم بسیار سبک را کنترل نمی کنید. بازیکن نمیتواند به سرعت بدود و با توجه به پراکندگی بازیکنان در سطح زمین استارت های بسیار سریع کمتر رخ می دهد. به طور کلی در این نسخه Movement و Top Speed و صد البته کنترل توپ اهمیت مهم تری دارند. مسئله ای مثل دریبلینگ با توجه به سخت شدن بازی نسبت به این فاکتورهایی که گفتم از اهمیت کمتری بر خورد دار است.

گیم پلی فیفا ۱۴ پیشرفت کرده است ولی یک سری فاکتورها می توانست در نسخه نسل فعلی بهتر پیاده شود. به هرحال باید دید که این بازی در PS4-X1 چه عملکردی را خواهد داشت. آیا فیفای نسل بعدی فقط گرافیک بهتری خواهد داشت؟

در امر لایسنس ها بازهم بازی در نسل فعلی لایسنس مسابقات معتبری مثل چمپیونز لیگ را ندارد و تنها لیگ های نه چندان معتبری مثل لیگ کلمبیا به بازی اضافه شده اند.

به واقع باید بگویم که حرف زیادی در مورد صداگذاری فیفا ۱۴ ندارم. به جز موسیقی های نسبتا خوب بازی گزارشگران هم تغییری نکرده اند. به طور کلی فیفا ۱۴ می توانست در این بخش پیشرفت کند اما ظاهرا تمام تمرکز را بر روی نسل بعد گذاشته است. صداگذاری و موسیقی بازی تغییر خاصی نکرده اند و مثل همیشه فقط خوب هستند و مشکلی ندارند.

نتیجه گیری:


به واقع نوشتن نقد این نسخه کار سختی بود. فیفا تمرکزش را بر روی نسل بعد گذاشته است و این امری مشهود است. نسخه نسل فعلی فیفا ۱۴ فقط خوب است و بدون پیشرفت مانده. در واقع می توانم فیفا ۱۴ را عنوان بنامم که قصد داشته نسبت به نسخه ۱۳ پیشرفت کند اما چندان موفق نبوده و فقط یک فوتبال لذت بخش را ارائه می دهد. به واقع فیفا می توانست یک شاهکار باشد اما نبود. فیفا تنها یک عنوان لذت بخش خوب است. پس بهتر است آن را بخرید و لذت ببرید و انتظارات را برای نسل بعد بگذارید. همین!


این نقد و بررسی برای نسخه ی نسل هفتم بود و نسخه ی نسل هشتم جداگانه نقد خواهد شد

 

[ یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,

] [ 21:22 ] [ محمد گیمر ]

[ ]

صفحه قبل 1 صفحه بعد

نقد و بررسی تخصصی بازی METRO LAST LIGHT

شکل گیری سری METRO که بر اساس کتاب هایی با همین نام ساخته شده اند، فصل جدیدی در بازی های تیراندازی اول-شخص به وجود آورد و شاید بتوان آن را از معدود عناوین سبک آخر الزمانی دانست که توانسته تأثیر زیادی روی بازیکنان داشته باشد. METRO 2033 که توسط THQ‌ منتشر شد، روند بسیار سختی را پشت سر گذاشت و با ورشکسته شدن این کمپانی، Deep Silver این IP ارزشمند را خریدای کرد. METRO: Last Light که همچنان توسط استودیوی اکراینی 4A Games ساخته شده یکی از بازی های بحث برانگیز و جالب توجه امسال به حساب می‌آید.

داستان

یکی از نقاط قوت سری METRO داستان آن است. همان طور که گفتیم، این بازی بر اساس کتاب هایی به نام METRO 2033 ساخته شده اند که نویسنده آن ها آقای دمیتری گلوخوسکی (Dmitry Glukhovsky) است. 4A Games نیز توانسته یک الگوبرداری بسیار خوب از آن داشته باشد و با وفادار بودن به اصل مضمون، ماجراهای بسیار خوبی را در بازی شکل بدهد. LL یک سال بعد از اتفاقات 2033 رخ می دهد و با توجه به اینکه بازی را به چه صورت به پایان رسانده باشید، شروع می شود. اکنون آرتیوم (Artyom) به عضویت گروه D6 درآمده است. وی پس از اتفاقات نسخه اول گرفتار کابوس های متعددی شده و خواب های وحشتناکی می بیند.

او قدرت خاصی در ارتباط برقرار کردن با موجودات وحشی دارد و به همین دلیل، همیشه ذهنش درگیر این موضوع است. در این بین، کان (Khan) خودش را به آرتیوم می رساند و پس از رفتن به سراغ رهبر گروه D6 که میلر (Miller) نام دارد، به آن ها می گوید که هنوز یکی از Dark Oneها زنده است و شاید آرتیوم با قدرت خاصی که دارد، بتواند با آن ها ارتباط برقرار کند. اما میلر دست به چنین کاری نمی‌زد و آرتیوم را به همراه تک تیراندازی به نام آنا (Anna) مأمور کشتن Dark One می کند. آن ها Dark One را پیدا می کنند و متوجه می شوند که او تنها یک بچه است که نمی تواند زیاد خطرناک باشد، اما ناگهان به ذهن آرتیوم وارد می شود و او را از هوش می برد.

پس از به هوش آمدن، آرتیوم توسط گروه دیگری به نام Nazi Reich دستگیر می شود و به زندان می افتد. در آنجا با کمک سربازی به نام پاول موروزو (Pavel Morozov) موفق به فرار می شود. اتفاقات زیادی برای این دو نفر رخ می دهند، اما در ادامه آرتیوم متوجه می شود که پاول یکی از افسران ارشد گروه دیگری به نام Red Line است که سعی در نابودی گروه D6 دارند. داستان بازی بسیار زیبا و فوق العاده هیجان انگیز دنبال می شود و نمی‌توان به راحتی از آن فاصله گرفت. شخصیت پردازی های خوب و فضاسازی های بی نظیر باعث شده تا داستان بسیار جالب توجه و درگیر کننده باشد. المان های آخر الزمانی به شکل مناسبی به کار رفته اند و شاید در مقایسه با سایر بازی های هم سبک در سطح بالاتری قرار داشته باشند.

گرافیک

LL در بخش گرافیک یک سر و گردن بهتر از 2033 ظاهر شده و این تفاوت ها به خوبی در نسخه کنسولی و PC قابل مشاهده هستند. استودیوی 4A Games با استفاده از موتور اختصاصی اش که 4A Engine نام دارد، دست به ساخت این بازی زده و نتیجه آن نیز محصول قابل قبولی بوده است. اولین چیزی که در این بازی خودنمایی می کند، خلق فضاهای تاریک و مرموز است. نورپردازی فوق العاده نیز در ایجاد حس آخر الزمانی بی تأثیر نبوده است. Lens Flareهایی که از انواع و اقسام نورها به وجود آمده اند یا نورهای داینامیک روی روند بازی موثر هستند. نورپردازی باعث شده تا محیط های باز و فضای مرده شهر مسکو به خوبی شبیه سازی شوند و حال و هوای ابری و حس مرگ موجود به بازیکنان منتقل شود. سایه ها نیز به شکل خوبی نسبت به منبع نور از خود واکنش نشان می دهند و از آنجایی که نورها به شکل داینامیک طرحی شده اند، شاهد تغییر حالت سایه ها هم خواهید بود.

این موضوع بیشتر از هر چیز دیگری در سایه شخصیت اصلی مشاهده می شود. البته نباید لرزان و چندضلعی بودن برخی سایه ها را نادیده گرفت که در برخی مواقع به شدت محسوس است و سریعاً جلب توجه می کند. شهرهای مخروبه، متروهای تاریک و ساختمان هایی که تارهای عنکبوت سرتاسر آن ها را فرا گرفته اند و محل زندگی این حشرات جهش یافته شده، کاملاً با فضای بازی هماهنگی دارند و گشت و گذار در آن ها را دلهره آور کرده اند. از طرف دیگر، LL توانسته استفاده خوبی از NVIDIA Physics داشته باشد که نتیجه آن تخریب خوب برخی از پناهگاه ‌ها و یا داینامیک بودن بیشتر آیتم های محیط است. طراحی صورت و لباس شخصیت ها بد نیست، اما وجود ضعف در برخی از انیمیشن ها باعث شده تا حرکات آن ها جالب به نظر نرسد. جلوه های ویژه و Particle Effectهای جذابی برای بازی طراحی شده اند. این موضوع باعث شکل گیری محیط هایی با گرد و غبار و تغییر شرایط آب و هوایی شده اند. بارش باران در LL چندان جالب نیست، اما تأثیر خوبی روی ماسک آرتیوم می گذارد و دید او را تا حد زیادی مختل می کند.

موسیقی/صداگذاری

موسیقی در خلق فضایی بی نظیر برای LL نقش مهمی داشته و این موضوع را باید مدیون ساخته های الکسی اوملچوک (Alexey Omelchuk) بود. آهنگ هایی که در این بازی می شنوید، حالتی مرموز و دلهره آور دارند. تنوع قطعات باعث شده تا در شرایط مختلف، خود را به خوبی با اتمسفر بازی هماهنگ کنید. گاهی صحنه ها اکشن هستند و موسیقی روند هیجان انگیزی به خود می گیرد و گاهی روند بازی مرموز می شود و نواها حس دلهره و تنهایی خاصی را به وجود می‌آورند. در کنار موسیقی، صداگذاری انجام شده در محیط نیز بسیار حرفه ای صورت گرفته است. توجه به منبع صدا شما را متوجه فاصله و جهت آن می کند. قدم زدن افراد، راه رفتن موجودات شیطانی و... کاملاً قابل تشخیص هستند. صداگذاری روی شخصیت ها نیز قابل قبول است و صداپیشه ها در این قسمت عملکرد خوبی داشته اند، اما ضعف انیمیشن های صورت باعث شده تا دیالوگ ها به هیچ عنوان با حرکات صورت اشخاص هماهنگی نداشته باشند.

گیم پلی

گیم پلی بسیار جذاب و متنوع LL باعث شده تا این عنوان تنها یک تیراندازی اول-شخص معمولی نباشد. بازی نه تنها شما را در صحنه های جذاب اکشن قرار می دهد، ‌بلکه توانسته المان های مخفی-کاری و حس Survival Horror معقولی را منتقل کند. در حالیکه گیم پلی خطی دنبال می شود، چالش های متعددی را پیش روی شما قرار خواهد داد. روند اکشن بسیار نفس گیر است و صحنه های سینمایی طراحی شده، کمک زیادی به آن کرده اند. متأسفانه همانند نسخه قبلی، کم کاری در طراحی انیمیشن های آرتیوم، کمی از هیجان بازی کاسته است. خیلی از کارهایی که نیاز به تحرکات دست او دارند، همچنان بدون هیچگونه اتفاقی به نمایش درمی آیند.

اگر صحنه های سینمایی به شکلی طراحی می شدند که بازیکنان دخالت بیشتری در آن ها داشتند، قطعاً گیم پلی بهتری را شاهد بودیم. در اکثر این سکانس ها، شما تنها نظاره گر اتفاقات رخ داده خواهید بود و کمتر پیش می‌آید که از Quick Time Event استفاده شود. مراحل طوری طراحی شده اند که در آن ها آزادی خوبی به بازیکنان برای انجام دادن کارهای مختلف داده شده، اما شرایط بازی به گونه ای هستند که مخفی-کاری را بر حالت اکشن ترجیح می دهید که البته این امر باعث آسان تر شدن روند بازی خواهد شد. عبور از مکان های نورانی به صلاح شما نیست، چون توسط دشمن شناسایی می شوید. پس بهتر است که محیط های تاریک را انتخاب کنید.

همچنین می‌توانید منابع نور را خاموش کنید یا آن ها را بشکنید. ممکن است که در زمان مبارزه با موجودات مخوف مترو ماسک آرتیوم آسیب ببیند یا خون و آب روی آن ریخته شود که تنها با فشار دادن یک دکمه می توانید آن را تمیز کنید. تعویض فیلتر ماسک نیز نقش مهمی را ایفا می کند و همیشه باید به این موضوع توجه داشته باشید و محیط را برای پیدا کردن فیلترها جستجو کنید. سیستم Loot کردن خوبی در LL طراحی شده و شما با کشتن دشمنان و یا گشت و گذار در محیط می توانید آیتم های کارآمدی را پیدا کنید. امکان شخصی سازی سلاح ها نیز وجود دارد و شما می توانید سلاح های خود را در طول بازی تقویت کنید. یکی از مشکلات جدی بازی در بخش گیم پلی هوش مصنوعی دشمنان است. در قسمت های اکشن، هوش مصنوعی بد آن ها باعث می شود تا کارهای مسخره ای انجام دهند و یا حتی در برخی مواقع متوجه حضور شما نمی شوند.

نتیجه گیری

LL یک FPS بسیار خوب با اندکی مشکلات است که می تواند نظر خیلی ها را به سمت خودش جلب کند. این بازی ترکیب جالبی از داستان و اتمسفری گیرا را پیش روی شما قرار می دهد.

 

[ یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,

] [ 21:18 ] [ محمد گیمر ]

[ ]

صفحه قبل 1 صفحه بعد

نقد و بررسی rayman 2

سال ها پیش بود كه اولین نسخه از سری محبوب Rayman برای PC و PlayStation منتشر شد كه به عنوان یك بازی 2D در آن سال ها بسیار مورد توجه قرار گرفت. پس از عرضه یك نسخه موفق، این سری به شكل جدیدی در قالب عناوین 3D ادامه پیدا كرد و در نتیجه از ریشه های خود فاصله گرفت و به یك خواب عمیق چند ساله فرو رفت. خوشبختانه سال 2011 میزبان موفقی برای بازگشت این مجموعه به ریشه های خود بود و Rayman Origins با قصد تكرار موفقیت های نسخه اصلی منتشر شد. این نسخه كه توسط میشل انسل (Michel Ancel) دوست داشتنی طراحی و روانه بازار شده بود، در زمره برترین عناوین 2D تاریخ این نسل جای گرفت.

البته علیرغم تحسین كارشناسان، RO نتوانست انتظارات مالی ناشر را برآورده كند و همین نكته باعث شد تا E3 2012 باعث حسرت همگان با معرفی نسخه جدیدی به نام Rayman Legends بصورت انحصاری برای كنسول Nintendo باشد. نمایش فوق العاده این قسمت از یك طرف و انتخاب Wii U به عنوان پلتفرم آن از طرفی دیگر، باعث شد تا حضار، خود را بابت حمایت نكردن از RO سرزنش كنند. البته قضیه به همین جا ختم نشد و درخواست های مكرر علاقه مندان به ناشر، سبب شد تا خیلی زود این بازی برای سایر پلتفرم ها نیز تأیید شود. اكنون RL با تجربه درخشان دو دوره از E3‌ در سال های اخیر منتشر شده كه باید دید ارزش آن همه درخواست را داشته یا خیر؟

داستان

داستان و نحوه روایت آن برای سازندگان بازی های 2D‌ پلتفرمر هیچگاه به عنوان یكی از اولویت ها در ساخت عناوین جدیدشان مطرح نبوده، زیرا لازمه یك بازی موفق در این سبك، گیم پلی مفرح و لذت بخش است. به همین دلیل، این مورد همواره به كانون توجهات سازندگان تبدیل شده است. سری Rayman نیز از همین قاعده كلی پیروی می كند، اما از معدود عناوین 2D است كه داستانی ساده، اما قابل قبول را ارائه می دهد و دلیل عمده آن هم، بسته به وجود شخصیت های داستانی محبوبی همچون Rayman و GloBox است. داستان RL از آنجایی آغاز می شود كه Rayman و دوستان تنبلش كه مدتهاست به شغل شریف تن پروری مشغولند، به خواب عمیقی فرو رفته اند.

در این حال، موجوداتی ناشناخته مثل اژدها و غول های افسانه ای به محل زندگی آن ها هجوم می آورند و طبق معمول Rayman و همراهانش باید تمامی این مشكلات را برطرف كنند. در ابتدای بازی Rayman توسط Morphy از خواب چندین ساله بیدار می شود. او وخامت اوضاع را برای قهرمانان شرح می دهد و از آن ها كمك می طلبد. به این ترتیب، دار و دسته جنگلی ها راهی سفری پرمخاطره جهت رویارویی و نابود كردن موجودات افسانه ای به درون تابلوهای نقاشی می شوند. به طور كلی، تنها شاخص داستان این نسخه، همچون عناوین قبلی، خلق شخصیت های دوست داشتنی و جدیدی است كه همواره از این مجموعه سراغ داشته ایم. كلیت داستان دارای هیچ پیچیدگی خاصی نبوده و همچون دیگر آثار كلاسیك این سبك در اوج سادگی پیش می رود، اما با این حال دارای نكات جالبی است كه باعث می شود تا RL از این نظر عنوان ضعیفی نباشد.

گرافیك

سری بازی های Rayman از ابتدای راه تا به حال، به وجود گرافیك هنری و زیبا، زبانزد خاص و عام بوده و این برتری، نكته تازه ای برای این عنوان محسوب نمی شود. این زیبایی زمانی به اوج خود رسید كه تم گرافیكی شاد و طنزآمیز RO در میان بازار اشباع شده ای از عناوین خشن و آخر الزمانی، بسیار مورد توجه قرار گرفت. تا جایی كه به اثر جدید استودیوی  Ubisoft Montpellier لقب نقاشی هنری داده شد. اینبار در RL شاهد پیشرفت گرافیكی محسوسی هستیم كه روی همان تم كارتونی و بسیار دیدنی بازی اعمال شده است. RL با استفاده از موتور انحصاری Ubisoft، یعنی UbiArt Framework ساخته شده كه جلوه های بصری و جنبه های هنری آن بیشتر به یك تابلوی نقاشی می مانند تا یك بازی کامپیوتری.

پس زمینه های زنده و در اكثر مواقع توأم با جلوه های 3D كه در راستای عمق دادن به گیم پلی نقش خود را ایفا می كنند، هر كدام به تنهایی، یك تابلوی نقاشی بوده و قادر هستند تا برای مدت ها، هر كسی را محو تماشای محیط كنند و این در حالیست كه شاخص اصلی و قدرتمند گرافیك بازی، مانند قبل، مربوط به طراحی شخصیت ها و انیمیشن های متنوع آن ها می شود. سازندگان در این زمینه بسیار موفق ظاهر شده اند و خیلی كم پیش می آید که نمونه های مشابهی در طول بازی در موقعیت های یكسان دیده شوند. اضافه شدن جلوه ها و افكت های بصری جدید در كنار مدل های متفاوتی از شخصیت های اصلی قابل بازی از دیگر نقاط برجسته این نسخه محسوب می شوند. ارزش های گرافیكی این بازی به هنگام جابجایی در بین مراحل و لوكیشن های متنوع (از محیط های جنگلی گرفته تا قلعه های باستانی در دل كوهستان) با حضور انواع جدیدی از دشمنان ریز و درشت است كه تجلی پیدا می كنند. در كنار تمامی موارد مذكور، سرعت فریم 60 را نیز اضافه كنید كه تأثیر بسزایی بر بالا بردن سرعت گیم پلی گذاشته است.

موسیقی/صداگذاری

RL نه تنها از نظر بصری دارای نقاط برجسته ای است، بلكه صداگذاری آن تحت تأثیر همین موضوع به شكل تحسین برانگیزی صورت گرفته تا شاهد عنوانی به مراتب قوی تر از نظر سمعی و بصری نسبت به RO باشیم. البته همچنان دیالوگ های آنچنانی در بازی وجود ندارند، اما بذله گویی های برخی شخصیت ها در غالب لهجه و زبان خاصی كه دارند، در نوع خود بسیار لذت بخش است. همچنین استفاده از افكت های صوتی كوتاه به منظور جلوه دادن به برخوردها و اتفاقات سریع موجود در جریان بازی، هر بازیکنی را به خود جذب می كند. یكی دیگر از نكات قابل تأمل در بخش صداگذاری، افزایش چشمگیر افکت های صوتی در پس زمینه و آنچه كه توسط موجودات و عوامل محیطی به گوش می رسد، است كه بسته به نوع مراحل متغیر هستند. موسیقی RL عملكرد بسیار متفاوت و به مراتب بهتری نسبت به RO از خود به نمایش گذاشته است. اینبار هم کریستوف هرال (Christophe Héral) و بیلی مارتین (Billy Martin) با بهره گیری از چند سبك مختلف موسیقی كه عمدتاً آهنگ های شاد و محبوب این سری هستند، بازیكن را در دنیای بازی غرق می کنند.

گیم پلی

گیم پلی، مهمترین بخش عناوین پلتفرمر یا به نوعی پاشنه آشیل آن ها محسوب می شود كه موفقیت در این بخش موجب پیروزی است و عكس این قضیه نیز امكانپذیر است. در ابتدا ممكن است RL را با نسخه قبلی اشتباه بگیرید، زیرا هسته اصلی گیم پلی همچنان دست نخورده باقی مانده است. اما پس از دقایقی با حضور Morphy متوجه تفاوت های میان این دو نسخه خواهید شد. همواره در طول مراحل، باید سریع نحوه عملكرد او را برای حل معماها و نابودی دشمنان مشخص كنید كه گاهی تأخیر به منزله نابودی محسوب می شود.

Morphy می تواند آن ها را سرگرم و آسیب پذیر كند، موانع را از پیش روی شما بردارد و در مواقعی كه فكرش را هم نمی كنید، به دادتان برسد، او به تنهایی می تواند وجه تمایز میان دو نسخه اخیر لقب بگیرد. همچنان در ابتدای مراحل، می توانید از میان شخصیت های موجود، یكی را انتخاب كنید. سپس با استفاده از رابط كاربری بازی میان مراحل اصلی و جانبی كه در قالب تابلوهای دیواری حضور دارند، جابجا شوید و هر فصل از گیم پلی، در محیط های متنوعی دنبال می شوند. با پریدن و ضربه زدن به دشمنان آنها را از بین ببرید و از صد موانع و معماها عبور كنید. بر خلاف نسخه قبلی، تمامی قدرت های موثر بر روند گیم پلی از ابتدا در اختیار بازیكن قرار دارند و دیگر آن سیستم پیشرفت دوست داشتنی موجود در نسخه قبلی وجود ندارد.

دیگر المان های كلیدی موجود در این سری همچون راه رفتن روی دیوارها، شنا كردن، ضربات سنگین و سرعتی و همچنین پروازهای مقطعی، همگی به همان شكل شناخته شده گذشته به این نسخه منتقل شده اند. مبارزه با Bossهای غول پیكر، اما كارتونی نقش پررنگ تری در این نسخه ایفا می كند، اما همچنان جمع آوریLum ها اصلی ترین هدف شما در طول بازی محسوب می شود. مراحل جانبی مفرحی همچون KungFoot هم در RL طراحی شده اند كه می توانید در قالب تیم های فوتبال با یكدیگر رقابت كنید. البته بالا رفتن ارزش آیتم های موجود در بازی مقداری باعث كند شدن گیم پلی شده، زیرا بازیكن سعی می كند تا برای رسیدن به امتیاز بیشتر، تمام محیط را بررسی كند. همچنین وجود مراحل مخفی و اهمیت آنها در بخش امتیازدهی، باعث می شود تا به سرعت از هر جایی عبور نكنید. كنترل بازی فوق العاده است و برای هر كدام از حركات اصلی كلیدهای مجزایی در نظر گرفته شده تا درصد خطاها كاهش یابد. اما شاید اصلی ترین نقطه قوت این نسخه، بخش چندنفره مفصل آن باشد كه از همان كلیت RO تبعیت می كند. همچنان می توانید به طور همزمان با 4 نفر در قالب 4 شخصیت در بازی مدت ها تفریح كنید.

نتیجه گیری

RL یكی از برجسته ترین عناوین پلتفرمر این نسل است كه با بهره گیری از فضای طنزآلود و محبوبیت بسیار بالای شخصیت های دوست داشتنی اش در قالب دنیایی زیبا و جلوه های بصری خارق العاده، تجربه ای نوین از یک عنوان 2D پلتفرمر را در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.

[ یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,

] [ 21:15 ] [ محمد گیمر ]

[ ]

صفحه قبل 1 صفحه بعد

نقد و بررسی LEGO Marvel Super Heroes

در این بازی اکثر قهرمانان و ضد قهرمانان کمیک های مارول حضور دارند و به دست گرفتن کنترل آن ها در این بازی می تواند حال و هوای خاصی داشته باشد. در کاور بازی هم ۱۱ تا از این قهرمانان حضور یافته اند که در راس آن ها Iron Man (مرد آهنی) را می بینیم.

زمانی که دموی بازی LEGO Marvel Super Heroes به نمایش درآمد، خیلی ها از خود پرسیدند که “آیا این بازی روی PS4 در حال اجرا است؟” و بعد با Xbox 360 مواجه شدند! این بازی دارای صحنه هایی است که به سرعت شما را تحت تأثیر قرار می دهند.

 

شما Sand Man را مشاهده می کنید که از هزاران تکه LEGO تشکیل شده و تمام آن ها روی هم یک هیولای بسیار بزرگ به اندازه یک آسمان خراش را به وجود آورده اند. وسعت و جزئیات محیط واقعاً عالی است و وجود بیش از ۱۰۰ شخصیت قابل بازی در این عنوان، شما را غافلگیر خواهد کرد. استودیوی TT Games کاری کرده که هر چه از سری بازی های LEGO تا این لحظه می شناختیم را از یاد ببریم.

فیل رینگ (Phil Ring) تهیه کننده این بازی می گوید: “ما می دانستیم که بالاخره باید نسل قبلی و تکنولوژی های قدیمی را پشت سر گذاشت و به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا از تمام قدرتمان در طراحی محیط بازی استفاده کنیم. با این کار، هم شخصیت های بزرگ تری را نمایش داده و هم اتفاقات بیشتری را به بازیکنان نشان دهیم. ما خیلی خوش شانس بودیم که چنین تیم حرفه ای را برای رسیدن به این هدف در اختیار داشتیم و به همین دلیل سعی کردیم تا تکنولوژی جدیدی را خلق کنیم که موتور بازیسازی را بسیار متحول کرد و همه چیز را تغییر داد.” بزرگ ترین محیط بازی، مکانی است که Hulk در آن دیده می شود.

او یکی از شخصیت های بسیار بزرگ LMSH است و قطعاً باید برای او محیط های عظیمی طراحی می کردیم. او تأثیر زیادی روی محیط می گذارد و می تواند همه چیز را خراب کند. همچنین او قرار است با ارتش سربازان شنی در شهر نیویورک مبارزه کند. TT Games می گوید که شخصیت های Hulk و Big-Fig بسیار متفاوت هستند و از همه مهمتر، بازی کردن با آن ها هیجان خاص خودش را دارد. این شخصیت ها می توانند یک اتومبیل را بلند کنند، دیوارها را از بین ببرند و دنیای لگویی بازی را به ویرانه تبدیل کنند. در کنار Hulk، شخصیت های دیگری مانند برخی از افراد X-Men را هم مشاهده می کنید.

LMSH مجموعه ای از تمام ابرقهرمان های Marvel است که هر کدام لحظاتی به یاد ماندنی را برای شما رقم می زنند. همچنین یکی از تفاوت های مهم این بازی نسبت به نسخه های قبلی، این است که LMSH کاملاً Open-World ساخته شده و بازیکنان می توانند به هر جای شهر نیویورک که می خواهند، بروند. همچنین این بازی یک انقلاب بزرگ را در سری بازی های LEGO به وجود آورده و بازیکنان در تغییر شخصیت ها و استفاده از قدرت های مخصوص آن ها المان های جدیدی را مشاهده خواهند کرد.

به طور مثال، Hulk به Grand Central Station می رود و در این هنگام، کوهی از شن از پنجره ها و درهای این مکان داخل می شوند. در این حالت، بازیکنان می توانند شخصیت خود را عوض کنند و کنترل Iron Man را بدست بگیرند.

وقتی شخصیت بازی را عوض می کنید، سریعاً متوجه تغییر گیم پلی می شوید. Iron Man کاملاً با Hulk فرق دارد و گیم پلی او نیز تا اندازه زیادی به یک عنوان اکشن سوم-شخص تغییر می کند. نمای دوربین به شکل بسیار خوبی شما را در جریان تمام اتفاقات قرار می دهد. Hulk نیز در هر زمان از بازی می تواند خودش را به حالت طبیعی و شخصیت بروس بنر (Bruce Banner) دربیاورد. در حالیکه شن ها ساختمان را خراب می کنند، Hulk که اکنون به بروس تبدیل شده از آنجا خارج می شود و دوباره خودش را به Hulk تبدیل می کند تا بتواند با دشمنانش مبارزه کند. بعد از این قسمت ها، ما شخصیت سومی را مشاهده کردیم.

او Spider-Man بود که TT Games آن را بسیار جالب و منحصر به فرد طراحی کرده است. او به خوبی می تواند با تارهایش در محیط گردش کند و ظاهرش بسیار جالب از کار درآمده است. Particleهای بسیار زیادی را در بازی مشاهده می کنید که ابرها نیز بخشی از آن ها به حساب می آیند. حال این ۳ شخصیت سعی می کنند تا با همکاری با یکدیگر Sand Man را از بین ببرند.

 

هر کدام از این قهرمان ها با قدرت های خاصی که دارند، او را به تله می اندازند و سرانجام Hulk او را از بین می برد. تمام شخصیت ها با صداگذاری کامل در بازی حضور دارند و همچنان دیالوگ های بامزه ای برای آن ها در نظر گرفته شده اند. همچنین، در حالیکه به نظر می رسد LMSH برای کنسول های نسل بعد ساخته شده، باید بگوییم که می توانید این عنوان را روی کنسول های حال حاضر هم تجربه کنید

[ یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,

] [ 21:9 ] [ محمد گیمر ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه