
شب بخیر و موفق باشید! | نقد و بررسی Dying Light
کایل کرِین مامور ویژه ای است که برای دریافت فایل بسیار سری و مهمی وارد شهری در ترکیه می شود. به محض فرود آمدن، او با استقبال گرم و فرش قرمز ساکنان این شهر مواجه می شود. چرا که نه؟ استقبالی گرم با دندان های درنده و فرشی قرمز از جنس خون! ویروسی که مردم معصوم و بی دفاع هاران را به زامبیهای جسور و خونخوار مبدل کرده است، اولین چیزی است که کایل از این شهر پوسیده و متعفن به ارث میبرد. البته اوضاع هولناک است اما کمی فرصت بدهید تا قرص خورشید در افق محو شود، تا در تاریکی شب، عمق وحشتی که در شهر هاران رخنه کرده است برایتان روشن شود. Good Night, and Good Luck. به «نور فانی» خوش آمدید.
رقصی به ساز دیگران
پس از موفقیت نسبی که تکلند با «جزیرهی مردگان» بهدست آورد، استودیوی لهستانی مشغول تولید بازی دیگری در همین سبک، یک اکشن اول شخص ترس و بقای زامبی، شد که طبق وعدههای آنها از جزیرهی مردگان فراتر و بزرگسالانهتر به نظر میرسد.
نقشهی بازی از این قرار است: ویروسی در شهر ترکیهای [خیالی] هاران به دلایل نامعلومی شیوع یافته است. درحالیکه ارتش شهر را قرنطینه کرده است، سازمان امدادرسانی جهانی که به اختصار با نام GRE خوانده میشود، به انسان هایی که احتمالا از حادثه جان سالم به در برده باشند کمک های غذایی – دارویی میرساند. این سازمان کایل کرین را برای دریافت فایلی محرمانه از شخصی با نام رایس استخدام کرده است. شما در نقش کایل از یک طرف به بازماندگان حادثه کمک می کنید و از طرفی ماجرای ماموریت محول شده را پیگیری خواهید کرد.
بزرگترین ایرادی که میتوان به نور فانی وارد کرد در همین بعد داستانی است. نه تنها چارچوب کلی آن، از همان ابتدا کمی کلیشهای و قابل حدس زدن است، بلکه متاسفانه کمتر پیش میآید که مرحلهای را به خاطر داستان آن دنبال کنید. به بیان ساده داستان بازی چندان جاذبه و کششی ایجاد نمیکند. اما مشکل بزرگتر این است که تکلند از ظرفیتهای روانی و عاطفی بازی به اندازهی کافی استفاده نکرده است. بازماندگان در نور فانی، اغلب طوری خشک و بیروح رفتار میکنند که گویا هیچ اتفاق خاصی برایشان نیفتاده باشد. جایی در بازی، برِکِن فرماندهی برج اصلی بازماندگان، به کایل میگوید نبود آنتیزین، دارویی که رشد ویروس را کنترل میکند، باعث شده است در یکی از طبقات برج، عدهای به زامبی تبدیل شوند و دلخراشتر اینکه در این حادثه تعدادی کودک نیز قربانی شدهاند؛ صحنهای احساسبرانگیز است اما چنین موقعیتهایی در نور فانی، در بازی که هستهی آن تلاش برای یک روز بیشتر زنده ماندن است، هم به ندرت دیده میشوند هم کمقوت پرداخته شدهاند، به عبارتی دیالوگهای کاراکترها بار عاطفی – معنایی ندارند. بیشتر اوقات شرایط اینطور است که NPC ها گوشهای ایستاده و به شما میگویند: کایل این کار را بکن، کایل این کار را نکن، بدون آنکه خودشان را درگیر قضیه ببینند یا کاری انجام دهند. این است که شخصیتهای نور فانی آدمهای ماندگاری نیستند، از دست دادن آنها شما را ناراحت نخواهد کرد و به راحتی آنها را فراموش میکنید.
البته تکلند سعی خود را کرده است تا هریک را شخصیتها را منحصربه فرد و متفاوت نشان دهد. چنان که میبینید سازنده نخواسته است حتا بچهها را که کمترین نقشی در بازی ندارند یکجور به تصویر بکشد، روتین متفاوتی برای اغلب کاراکترها تعریف شده است که آنها را بخوبی از یکدیگر تفکیکپذیر کرده است.
پابهپای نسل
کیفیت بافتها در نور فانی، آنگونه نیست که سنجشگری برای قدرت نسل هشتم کنسولهای بازی باشد، اما با توجه به وسعت و حجم بازی، راضیکننده است. طراحی بافتها با وسواس و ریزهکاری کافی صورت گرفته که درکنار نورپردای زیبا مناظری دیدنی خلق کرده است. حرکت گیاهان در اثر وزش باد واقعگرایانه و غیریکنواخت است، خونی که از بدن دشمنان خارج میشود به مرور زمان روی سطح گسترش مییابد و حتا لخته شدن آن هم قابل دیدن است؛ اینها مثالهایی است که نشان میدهد تکلند روی گرافیک بازی وقت زیادی گذاشته است.
چرخش طبیعی روز و شب، صرف نظر از آنکه در نور فانی کارکردهای فراتری دارد و بعدا به آن اشاره خواهیم کرد، تلفیق آن با آب و هوای متغیر، زیبایی خاصی به گرافیک بازی بخشیده است.
موقع بارش باران برخورد قطرات آب با سطح زمین قابل رویت است. این موضوع اکنون دیگر به استانداری در بازیها تبدیل شده است اما وجود آن همواره به کالبد گرافیک روح میدهد و دیدن آن لذتبخش است.
سوی ترسناک گرافیک، تاحدودی به عنوان ترس و بقای سال گذشتهی میکامی، شیطان درون، نزدیک است، همان فضاسازی کلاسیک تاثیرگذار و حتا افکت نویزی که ناخودآگاه حس مرموز بودن را تزریق میکند، در اینجا دیده میشود. البته صحنههایی مانند تصویر فوق را در نورفانی زیاد نخواهید دید و بیش از 90 درصد بازی در فضای باز رخ خواهد داد. شباهتهایی بین نور فانی و شیطان درون در بخش گرافیک دیده میشود اما این بازی، یک اکشن به تمام معناست و گرافیک آن بیش از آنکه ترسناک به نظر برسد باید حس انرژی و اکشن را القا کند. این دقیقا همان چیزی است که در نور فانی تجربه خواهید کرد. مجموعهی آنچه به آن اشاره شد کارنامهی قبولی تکلند را در زمینهی گرافیک امضا میکند.
نور فانی در موسیقی حرفی برای گفتن ندارد و موسیقی زمینهی آن در خدمت اکشن فوقالعاده شدید بازی نیست. اما اصوات دیگر بازی خوب کار شدهاند. فریاد خشن زامبیها، بخصوص زامبیهای شکارچی که در شب یا با تولید صدای شدید مانند صدای شلیک و انفجار ظاهر میشوند و شیونشان مو را به تن آدم سیخ میکند، بسیار تاثیرگذارتر از نالهکردنهای زامبیها در شیطان مقیم است. صداگذاری کایل را راجر اسمیت انجام داده است که صدای دلنشین او را پیشتر از زبان کرس ردفیلد و اتزیو آدیتوره شنیدهایم. رایس، برکن، جِید، اسپایک و بقیهی کاراکترهای کلیدی نیز صدایشان بخوبی با شخصیتشان همخوانی دارد.
نظرات شما عزیزان: